موضوع: پروانه میشوم مرا در دیوار دلت قاب کنی
دلم آدم های دوری را میخواهد که ندیدمشان هرگز..آدم هایی که نمیشناسمشان،آن ها هم مرا..
که آن قدر دور باشند و نا شناس و بیخیال که اگر کنارشان جان دهم فقط سری تکان دهند به افسوس و بگویند وای!
ته دلشان اما کمی فقط کمی خوشحال شوند که یک نفر رها شد..
یک نفر رفت..یک نفر دهن کجی کرد به دنیا و آدم هاش!
دلم کارهایی را میخواهد که نکرده هیچ وقت نکرده
دلم خسته س از حرف زدن درباره ی تکراری ها با آدم های تکراری و کلماتٍ تکراری و حروفٍ تکراری تر!
به یک غریبه نیازمند است دلم!
یک غریبه که تعهد دهد از غریبانگی که در آمد راهش را کج کند..
برود جایی که ازش آمده بود یا نیامده بود..برود فقط!
مهم نیست کجا یا ناکجا...
دلم کمی غربت لازم دارد..کمی ناشتاخته!
دلم خسته س خیلی زیاد!
دلم هوای باران کرده...
بس که بارانی ست این روزها...
بس که باران لازم شده شهرمان،خانه هامان...دل هامان
راستی...کی میرسد باران؟!
بد نیست گاهی از دایره ی دوستان اجباری ،فرار کنیم
فرار کنیم به کمی دور دست !
به آغوش سادگی ها
صفا ها و صمیمیت ها
به یادت پرؤانه میشؤم..
بؤیت را دنبال میکنم
جهان را میکاوم
تا در دلت
این گل شقایق ؤ باغ یاس
این نازنین جایگاه پر مهرت
آرام بیاسایم
پرؤانه که باشی آرامش از آن تؤست حتی اگر عمرت دو روز باشد
پروانه میشوم مرا در دیوار دلت قاب کنی
-
1 863
-
0
-
File engine/modules/impsmartdate/date.php not found.