چرک نویس

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: همه دلگیرند از من

همه دلگیرند از من

چند وقتیست همه دلگیرند از من…
دلیل میخواهند
مدرک میخواهند برای غمگین بودنم
برای ناامید بودنم...برای تلخ شدنم
نگران نباشید من نه غمگینم
نه ناامید نه تلخ
فقط مدتیست به دنبالشان میگردم
مدتیست گم شده اند
صبرم، تحملم، امید هایم، انگیزه ام…
نمیدانم کدام صفحه ی قصه ی سر گذشتم را جا گذاشتمشان !

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: دلم گرفته ای دوست

دلم گرفته ای دوست

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟

کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من

نه بسته ام به کس دل، نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: عمق نامردی ات

عمق نامردی ات

نشسته ام….
کجا؟؟
کنار همان چاهی که تو برایم کندی
عمق نامردی ات را اندازه میگیرم….

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: جنگلی سبزم کم کم کویرم می کنی

جنگلی سبزم کم کم کویرم می کنی

جنگلی سبزم ولی کم کم کویرم می کنی
من میانسالم ؛ تو داری زود پیرم می کنی
نیمه جانم کرده ای در بازی جنگ و گریز
آخر از این نیمه جانم نیز سیرم می کنی
این مطیع محض دست از پا خطا کی کرده است؟
پس چرا بی هیچ جرمی دستگیرم می کنی؟
سالها سرحلقه ی بزم رفیقان بوده ام
رفته رفته داری اما گوشه گیرم می کنی!
تا به حال از من کسی شعر بدی نشنیده است
آخرش از این نظر هم بی نظیرم می کنی !
من همان سرباز از لشکر جدا افتاده ام
می کُشی یکباره آیا ‘ یا اسیرم می کنی؟

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: دلم میگیرد....

دلم میگیرد....

دلم میگیرد....از ادم هایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم فریبت میدهند
دلم میگیرد....
از سردی چندش آور دستی که دستت را میفشارد و نگاهی که به توست و هیچ وقت تو را نمیبیند..
از دوستی که برایت هدیه، دو بال برای پریدن می آورد و بعد پرواز را با منفورترین کلمات دنیا معنی میکند!!!
از چشم امید داشتنم به هوس بازانی که برای سوء استفاده ترانه ی عشق می خوانند!
این همه هیچ ... گاهی حتی از خودم هم دلم میگیرد ....

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: بی انکه بدانم

بی انکه بدانم

بیـ آنکه بدانمـ
بـے آنکـﮧ اجازه بگیرב
قــلبم را اسیر نگاه خویش کرב
و مـטּ نیز بـے آنکـﮧ بـבانم چرا
چشمانم را بـﮧانتظار نگاهش روانـﮧ ساختم
و פـال بـے آنکـﮧ بخواهم
בر فراقش گونـﮧ هایم را میزباטּ شـبنم چشمانـم ساختـﮧ ام