موضوع: بماند
بماند که گاهی امیدی به این زندگی نیست
بماند که لبخند و آرامشم دائمی نیست
بماند که خواب و خیال مرا آشفته کردی
بماند که با جان و روح و روانم چه کردی
بماند که چشمان تو جز من عاشق ندارد
بماند که هیچ عاشقی حال منطق ندارد
بماند که میشد کنارم بمانی
بماند که حال دلم را به حسرت کشاندی
همه دلخوری های ریز و درشتم بماند
بماند که لبخند و آرامشم دائمی نیست
بماند که خواب و خیال مرا آشفته کردی
بماند که با جان و روح و روانم چه کردی
بماند که چشمان تو جز من عاشق ندارد
بماند که هیچ عاشقی حال منطق ندارد
بماند که میشد کنارم بمانی
بماند که حال دلم را به حسرت کشاندی
همه دلخوری های ریز و درشتم بماند
-
146
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: دانلود آهنگ بسیار زیبای فردا تو میایی با صدای هوشمند عقیلی
تقدیم به بهترینم که همیشه یادش خواهم ماند.
امشب دلم می خواد تا فردا می بنوشم من،
زیباترین جامه هایم را بپوشم من،
با شوق بیهت باغچه هامون رو صفا دادم،
امشب تا می شد گل توی گلدون جا دادم،
بعد از جدایی ها آن بی وفایی ها،
فردا تو میآیی، فردا تو میآیی،
بعد از گسستن ها آن دل شکستن ها ،
فردا تو می آیی، فردا تو می آیی،
از خونه ما نا امیدی ها سفر کرده،
گویا دعاهای من خسته اثر کرده،
من لحظه ها را می شمارم تا رسد فردا،
آن لحظه خوب در آغوشت کشیدنها،
امشب دلم می خواد تا فردا می بنوشم من،
زیباترین جامه هایم را بپوشم من،
با شوق بیهت باغچه هامون رو صفا دادم،
امشب تا می شد گل توی گلدون جا دادم،
بعد از جدایی ها آن بی وفایی ها،
فردا تو میآیی، فردا تو میآیی،
بعد از گسستن ها آن دل شکستن ها ،
فردا تو می آیی، فردا تو می آیی،
از خونه ما نا امیدی ها سفر کرده،
گویا دعاهای من خسته اثر کرده،
من لحظه ها را می شمارم تا رسد فردا،
آن لحظه خوب در آغوشت کشیدنها،
-
609
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: سلام عشق من
سلام ای عشق دیروزی، منم آن رفته از یادی
که روزی چشمهایم را، به دنیایی نمیدادی
سلام ای رفته از دستی، که میدانم نمی آیی
و میدانم برای من، امیدی رفته بر بادی
به خاطر داریَم آیا؟! به خاطر دارمت آری!
سلام ای باور پاکی، که از چشمم نیفتادی
اسیر عشق من بودی،زمانی...لحظه ای...روزی
رهایت کردم و گفتم: پرستویم تو آزادی!
نوشتی:بی تو میمیرم ، خرابت میشوم عمری
کنون فردای دیروز است، ببین حالا چه آبادی!!
سکوتم را نکن باور، خودت هم خوب میدانی
که در اشعار من چیزی، شبیهِ داد و فریادی
حقیقت زهر تلخی بود، که آگاهانه نوشیدم
از این هم تلخ تر باشی، همان شیرینِ فرهادی..
که روزی چشمهایم را، به دنیایی نمیدادی
سلام ای رفته از دستی، که میدانم نمی آیی
و میدانم برای من، امیدی رفته بر بادی
به خاطر داریَم آیا؟! به خاطر دارمت آری!
سلام ای باور پاکی، که از چشمم نیفتادی
اسیر عشق من بودی،زمانی...لحظه ای...روزی
رهایت کردم و گفتم: پرستویم تو آزادی!
نوشتی:بی تو میمیرم ، خرابت میشوم عمری
کنون فردای دیروز است، ببین حالا چه آبادی!!
سکوتم را نکن باور، خودت هم خوب میدانی
که در اشعار من چیزی، شبیهِ داد و فریادی
حقیقت زهر تلخی بود، که آگاهانه نوشیدم
از این هم تلخ تر باشی، همان شیرینِ فرهادی..
محمدرضا نظری
-
1 324
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: این مرد امیدی به مرگ ندارد!
پیرترین و قدیمیترین انسان زنده دنیا امید خود را برای مردن از دست داده است!
جام جم نوشت: یک مرد سالخورده هندی الاصل به نام «ماهاشتا موراسی» ادعا میکند در سال ۱۸۳۵ متولد شده است، میگوید گویا مرگ وی را فراموش کرده است و به همین دلیل امید خود را برای مردن از دست داده است!
به گفته مقامات هندی، فرزندان و نوههای این پینه دوز از دنیا رفتهاند و به نظر میرسد او قدیمیترین انسان زنده در جهان است.
-
1 891
-
4
- ادامه مطلب