چرک نویس

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: تله بزرگ

حس میکنم دارم به تله می افتم.
روند جوریه که دارم با جریان آب حرکت میکنم. میفهمم که این مسیر احتمالا مسیر اقیانوس هست
میفهمم شاید دارم اشتباه میکنم ولی
خواه ناخواه افتادم توش. با اینکه یک درصد هم تقصیر ندارم...
اینجا مینویسم که من بی تقصیرم، فردا یقه خودمو نگیرم و بگم مشکل از من

فقط نمیتونم از آب بیام بیرون.

پی نوشت: امروز باز کلی رکاب زدم حدود 50کیلومتر. البته وسط ها گوشیم خاموش شد و 42 کیلومتر ثبت شده. سربالایی و سرپایینی زیاد نداشت
ولی صاف صاف هم نبود. پاهام درد میکنه. فردام کوه باید پاشم برم. خدا بخیر کنه

استاد راهنمام بعد از چند سال از پایان نامه ام تعریف کرد. گفت الان که نگاه میکنم از خیلی از شاگردام کامل تر و جالب تر نوشتی. کامل کامل نیست ولی باز خیلی خوبه

این استاد راهنمام اهل تعریف کردن نیست مثل این پیرمرد ها که دوست داشتن به زنشون رو با عمل اثبات میکنن اینم اینطوریه. البته فکر نکنم زنش بشم:D
ولی خلاصه لذت بخش بود...

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: خود سانسوری

بدترین کاری که تونستم در حق خودم انجام بدم
وانمود کردن بود،
وانمود به اینکه حالم خوبه،
وانمود به اینکه خوشحالم،
وانمود به اینکه حرفایی که میزنن ناراحتم نمیکنه،
وانمود به اینکه دیگه برام مهم نیست.

احساس میکنم تموم مدت داشتم نقش بازی میکردم و حالا گندش زده بیرون، یه جور بد زده بیرون که نمیتونم دیگه بگم خوبم، نمیتونم راه حلی برای خوب بودن پیدا کنم...

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: مردن

رفتم وام بگیرم! برا خونه...
چندتا درد تو ذهنم هست.
اول اینکه رییس بانک گفت بیمه میکنی؟ ضامن بابام بود.
بعد اول بابام گفت نه، یه خرده فکر کردم دیدم فردا بمیرم باید یکی دیگه پول رو بده
چه کاری ؟ برا همین گفتم بزار بیمه کنم.
فردا مردم حداقل دینی نمونه پیش کسی.

خدا رو شکر تا الان به کسی بدهکار نبودم و نیسم.

دست گورگیز چند تیکه قطعه بود، از بچه ها دستگاهشون هم مونده بود دستش.
ظاهرا باباش قاطی کرده! خیلی بده. خیلی ها!!


حداقل به کسی بدهکار نیسم! بمیرمم راحت میمیرم . ترس م ندارم.

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: هرمی و عصبی و کفری و کلی درد و مرز

وقتی میرسم به نقطه جوش انفجار....

دوم راهنمایی بود کامپیوتر خریدم، سوم راهنمایی با سر زبون اومدن فیلترینگ بابام اجازه داد به اینترنت برم.
با وبلاگ اشنا شدم و شروع کردم وبلاگ نوشتن، با نام مستعار... تو زمینه کامپیوتر و فناوری.

دنبال مطلب میگشتم که دیدم تبلیغاتی که میگه عضو شو و هزار تومن مفتی بدم.
شروع کردم عضو شدن و تبلیغ گذاشتن. قضیه از این قرار بود که من عضو سایت میشدم
بعد هزار تومن میداد(نمیداد ها! الکی تو سایتش نشون میداد) بعد باید زیر مجموعه جمع میکردی و هی اضافه میشد

مثلا من کلی زیر مجموعه جمع کردم، یادم نیس ولی به طور فرضی برای هر زیر مجموعه صد تومن بهم میداد. سقف مجاز برای تحویل پول هم ده هزار تومن میشد...
یه سال گذشت و من با کلی ابهت تعداد رو جمع کردم. تا خواست برسه به سقف مجاز پیام اومد که شما وقتتون رو زیاد گذاشتین و باید 25 هزار تومن بدید تا پنل تون نقره ای بشه و بعد امتیاز فلان و فلان!

بعد از کلی صرف انرژی اخر سر هیچی دستمون نیومد. پولم نزاشتیم دکمه شو زدیم.

فکر کنین مثلا صد نفر پیدا کردن تو حرف هیچی نیست! ولی از یک تا صد شمردن هم کلی انرژی میخواد. یعنی مخ صد نفر رو باید زد.

گذشت و گذشت... و کماکان سایت و وبلاگ فعال بود.

شد دانشگاه و تابستان. بعد از دو سال کار سال سوم بیکاری شروع شد. بیکار هم نبودم داشتم پروژه مینوشتم ولی تو جو بچه ها
کسی که تو خونه هست بیکاره! یه دوستم که دوست دبیرستانم بود!! رو دیدم.گفت اره میرم یه شرکت خیلی شیک و دو سه ساعت کار میکنم 2 میلیون حقوق میگیرم.

برگام که هیچ پشمام ریخت. مثلا حقوق بابام حدود 900هزار بود! البته عددها شاید اینور و انور باشه که زیاد جدی نیست.
گفتم منم ببر دیگه. ادم کاریم. اقا چند روز بعد برد تو شرکت. یکاره یکی اومد که مارو پرزنت کنه
شروع کرد از قانونی بودن و فلان فلان. یکم که گذشت فهمیدم سیستم های هرمی با سازکار خارجی اخت شده و شکل اسلامی گرفته و مجاز شده!

با تجربه های بدی که داشتم گفتم نه. مریض نیستم که وقتمو بزارم.نیروی کارمو بزارم اخر سر هم که هر ماه دو میلیون برام وعده میدن صد هزار م کاسب نشم.

دلیلم دارم دلیل خفن که خیلی ها موفق نمیشن!

حرفشون هم اینه.اگه عیبی هست بگین ماهم بدونیم ازش خارج شیم.ولی چون شیوه فکریت به این چیزا قد نمیده اولین بار کپ میکنی.

این عقیده رو دارم که یه شخص که کلا اسلام رو قبول داره و خدایی هست. بره پیش یه عالم! مسیحی یا حتی بودایی، میتونه قانع شه که اسلام اخه و پخه و اینا.
چرا؟ چون از تو خیلی بیشتر میدونه. میتونه قانع کنه. خلاصه تو اون جلسه من چیزی نتونستم بگم ولی گفتم نه که نه....

اومدیم بیرون به این ممد که یه پسر فقیر روستایی بود. گفتم از این کار در نمیاد. برو روستا کارتو بکن.با این پولدار نمیشی.

گفت نه و فلان و من پولدار میشم و الان مثلا دو میلیون قراره از فلان فروش برسه و اینا.

گفنم بعدا متوجه میشی!!

سال بعد شد یه دختر ورودی پایین ها دید. گفت بهم شما روحیه بالا دارین و حس میکنم میتونم شما رو به یه کاری معرفی کنم که موفق شین و اینا!
همون لحظه گفتم بازاریابی شبکه ای و هرمی باشه نمیخوام ها. دمت گرم.
توصیه میکنم شما هم اینکارو نکنین. با این چیزا پولدار نمیشین. همون حرفای ممد رو زد. گفتم باشه!!


بعد این دست ادما عموما بعدش از سیستم خارج میشن ولی به خاطر اینکه غرورشون بهم نخوره نمیگن این ایراد داشته و میگن با سیستم ما نمیخونه.

همون سال ممد رو دیدم. گفتم پولدار شدی یا نه؟ گفت نه دیدم نمیصرفه در اومدم. منم گفتم برو بده... خر خودتی.
سال بعدش شد. دختر رو دیدم گفتم چی شد پولدار شدی؟ گفت نه نیاز به انرژی .... گفتم بسه فهمیدم.
یه سال بعدش پرسیدم گفتم الان داغ نیسی حرف منو اون موقع قبول نکردی! گفت که همین شرکت خونه خرابم کرد...(چرا ؟ چون هم وقتشو برد هم روحیه شو...)
فکر کن طرف بخاطر ماهی دو میلیون کلی انرژی بزاره اخر سرهم بهش یه تف بدن بگن خودت کار نکردی.

باز میگم عددها رو بیخیال... همینطوری میگم...

دوسال قبل! یهو دیدم داره کم کم میاد خونه ی ما. چطوری؟ داداش دومادمون عضو یه شبکه شده بود. به به و چه چه
و میخواست بابامو ببره. من بشدت مخالفت کردم.گفتم دلایل رو. بابام خداروشکر قانع شد!
ابجیم یادمه میگفت رامین از کارت بکش برو تو این کار. اونه ها مثلا ماشین خریده. ابجیش یخچال خریده.یه ماه کار کرده

من چند بار با این داداش دومادمون بحث کردم. گفتم الان یه ساله اونجایی چی دستت اومده.خودت قاضی شو.
و باز شروع کردن به دروغ پردازی و رویا پردازی...
الان دو سال داره میگذره. و خودش و ابجیش و پسر ابجیش از اونجا اومدن بیرون. اینا سر دسته بودن ها.خفن

و قرار بود میلیاردر شن. ابجیمو که میبینم میگم کوشش میلیارد شدن؟! منتظرم یه فرصت بشه این خود پسر رو هم ببینم یکمی سرویسش کنم.
حال کنم...

امروز اوج عصبیتم و اینهمه چرت و پرت نوشتنم باعث و بانیش الان شد. مامانم اومد گفت خاله سیما(دوستشه-یکاره شده خاله ما!) برد این شرکت های هرمی و هی ول نمیکنه که بیا عضو شو.


گفتم ننه عضو نشی ها. مثلا زدم و زدم و زدم... گفتم بگو بیاد اینم من ادمش کنم.

اخه من یه کار قبول کردم از یه شرکت تو قم. کارش همینه! یعنی دارن یه سیستم درست میکنن با سازوکار همین شرکت های هرمی. ولی با یه سیستم جدید و اغوا کننده!
که من اولش که سیستم رو شرح میداد میگفتم شما دارین ضرر میکنین. یه تیکه شو بگم

من یه جنسی قراره بفروشم. وقتی میخوام تخفیف بدم ادم عاقل میاد از سودش تخفیف میده. مثلا میگه فلان چیز رو من 100تومن قراره بفروشم و 80تومن خریدم. بیام مثلا 20درصد 20هزار تومن رو تخفیف بدم!
ولی اینا میان 20درصد 100هزار تومن رو تخفیف میدن! تخفیف هم نه دیگه.اون پاداش و سوبسید به خریدار!

هر ادمی که یکم حساب کتاب بلد باشه میگه این قطعا ضرر ده. و ادم عاقل همچین نمیکنه.ولی هر جور این سیستم رو حساب میکردی میدیدی درسته دیگه. داره سود میده.

طرفی که پشتشه یه اقتصاد دانه...

اینم دو دل بودم که به خاطر ماهیت کاریش قبول نکنم.ولی بعد دیدم که من درست نکنم یه گروه دیگه درست میکنه و منم پول لازم قبول کردم.
سال بعد با این فرمون برن جلو. ننه ی ما یا خود شما میایی میگی بیا تو این سیستم عضو شو.ولی اینجا میگم عضوش نشین. خوب نیس.

بده نگاه. بده بد. عمر و زندگی و انرژیتون از دست میره.

خدا بیامرزه گورگیز رو قانع کردیم نرفت
امیر بچه بازی در اورد رفت و مثل ممد شد !

جالب اینجاس. یه سرچ نمیکنن ایرادهای این شرکت های هرمی.

خیلی نوشتم ها. الان میخوام برم ننه م رو بیدار کنم باز براش از عیباش بگم.
یه استدلال که میگه اینه. من نشستم خونه بیکارم. بیست میلیون هم نمیخوام. همینکه برم حوصله ام باز شه و دویست هزار تومن کاسب شم.کافیه!

ننه نعععععععععععععععععععععع

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: دلم کمی گریه میخواد.

دلم کمی گریه میخواد.
تخلیه کلی درد و زخم

با نگفتن کلی چیزا بهم میریزه.
تظاهر به خوبی، فیلم بازی کردنم
اینام ادم رو بهم میریزه

دلم خیلی زیاد گرفته.
خیلی ها...
نوشتن هم سبک نمیکنه ادم رو.

پایان نامه مونده بکنار
درد روحی و اذیت شدن از نگفته ها هم اومده روش.
چندتا کار عقب افتاده هم که وای به حال من....
تنهام، با اینکه اطرافم پره ادمه...

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: 5ساله دوم

الان حدود 7-8 سال از ساخت این سایت می گذره. اوایل هر سال تمدید میکردم
پنج سال قبل حدود همین مواقع، گفتم به جا اینکه بیام هر سال تمدید کنم،
یه پنج سالی تمدید کردم و به این فکر میکردم که نهایت دو سه سال
پا برجا باشه. ولی الان پنج سال گذشت، و این سایت هنوز پابرجاست.

حالا فردا دوست دارم یه 5 سال دیگه هم تمدید کنم.

بودم و بود و بودیم، میام 5سال بعد دوباره این متن رو یاداوری میکنم.البته اگه یادم مونده باشه.

روزگار تند تند میگذره. سیستم انقدر سنگین شده که محتوا رو خیلی سخت لود میکنه.

هی روزگار. جوونیمون اینجا گذشت.