موضوع: دوستت دارم همیشه....
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پائین
قصه تلخ مرا ، سرسره ها میفهمند
-
260
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: دوستت دارم همیشه....
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پائین
قصه تلخ مرا ، سرسره ها میفهمند
-
260
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: هرگز تو هم مانند من آزار دیدی؟
یار خودت را از خودت بیزار دیدی؟
آیا تو هم هر پردهای را تا گشودی
از چارچوب پنجره، دیوار دیدی؟
اصلاً ببینم تا به حالا صخره بودی؟
از زیر امواج، آسمان را تار دیدی؟
نام کسی را در قنوتت گریه کردی؟
از «آتنا» گفتن «عذابَ النار» دیدی؟
در پشت دیوار ِحیاطی شعر خواندی؟
دل کندن از یک خانه را دشوار دیدی؟
آیا تو هم با چشم ِ باز و خیس ِ از اشک
خواب کسی را روز و شب بیدار دیدی؟
رفتی مطب، بینسخه برگردی به خانه؟
بیمار بودی مثل ِمن؟ بیمار دیدی؟
حقّا که با من فرق داری لااقل تو
او را که میخواهی خودت یک بار دیدی
پی نوشت: این روز ها دید زدن خانه ی که تو آنجایی شده است ورزش شبانه ی من...:(
-
504
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
قطره ای بودم و مرداب شما حبسم کرد...
به زمین می روم آخر تب رفتن دارم !
حیف! فریاد مرا بغض به یغما برده
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
-
1 577
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
قطره ای بودم و مرداب شما حبسم کرد...
به زمین می روم آخر تب رفتن دارم !
حیف! فریاد مرا بغض به یغما برده
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
-
1 577
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
روح نفرین شده ای در قفس تن دارم
در رگ و مویرگم درد به خود می پیچد
تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم !
ساکتم، حرف ولی پشت سکوتم کم نیست
بسته لب هام، نخ صبر به سوزن دارم
بیخودی سعی نکن درد مرا درک کنی
این جنون را توی این شهر فقط من دارم !
قطره ای بودم و مرداب شما حبسم کرد...
به زمین می روم آخر تب رفتن دارم !
حیف! فریاد مرا بغض به یغما برده
یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم !
-
1 577
-
0
- ادامه مطلب