موضوع: قطاری دیدم
من قطاری دیدم ، فقه می برد و چه سنگین می رفت.
من قطاری دیدم ، که سیاست می برد و چه خالی میرفت.
من قطاری دیدم ، تخم نیلوفر و آواز قناری میبرد.
و هواپیمایی ، که در آن اوج هزارپایی،خاک از شیشه آن پیدا بود
کاکل پوپک ، خال های پر پروانه ، عکس غوکی در حوض
و عبور مگس از کوچه تنهایی.
خواهش روشن یک گنجشک،وقتی از روی چناری به زمین می آید.
و بلوغ خورشید
و هم آغوشی زیبای عروسک با صبح .
-
1 748
-
0
-
File engine/modules/impsmartdate/date.php not found.