موضوع: فراموش
وقتی تلاش میکنی یک نفر را فراموش کنی،
خود این تلاش تبدیل به خاطره می شود.
بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی
و خود این هم در خاطر می ماند
-
161
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: بمانم و نروم
کاش میشد ﯾﮏ صبح ﮐﺴﯽ ﺯﻧﮓ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ:
ﺑﺎ ﺩﺳﺖِ پُر ﺁﻣﺪﻩﺍم ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ !
ﺑﺎ ﻗﻠﺐﻫﺎﯾﯽ ﺁﮐﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻋﺸﻖﻫﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ ...
ﺍﺯ ﺁنسوی ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦها ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ،
ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺮﻭﻡ !
ﺑﺎ ﺩﺳﺖِ پُر ﺁﻣﺪﻩﺍم ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ !
ﺑﺎ ﻗﻠﺐﻫﺎﯾﯽ ﺁﮐﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻋﺸﻖﻫﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ ...
ﺍﺯ ﺁنسوی ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦها ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ،
ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺮﻭﻡ !
-
123
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: در سکوت شب من
در سکوت شب من ،
ناگهان حادثه ای...
ناگهان وسوسه ای تلخ گذشت...
من تو را کم داشتم
در سکوت شب من ،
آسمان حرفی زد...
و غزل شعری شد...
در سکوت شب من،
موج گیسوی تو آرام نداشت
برق چشمان تو پیغام نداشت...
چه سرابی دارم
که امیدم به نگاهت...
سالها یخ زده است...
ناگهان حادثه ای...
ناگهان وسوسه ای تلخ گذشت...
من تو را کم داشتم
در سکوت شب من ،
آسمان حرفی زد...
و غزل شعری شد...
در سکوت شب من،
موج گیسوی تو آرام نداشت
برق چشمان تو پیغام نداشت...
چه سرابی دارم
که امیدم به نگاهت...
سالها یخ زده است...
-
136
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: بلد نبودی
راستش تو کارایِ خارق العاده بلد نبودی...
نتونستی منو زیرِ بارون با یه آهنگِ عاشقونه غافلگیر کنی،تو برام گیتار نزدی،وقتی از خیابون رد شدیم دستمو محکم فشار ندادی،
هیچوقت وقتی قهر بودم با پاستیل خرم نکردی،دقیقا جاهایی که نباید...منطقی حرف میزدی،وقتی فهمیدی خوب نیستم نیومدی به زور ببریم دکتر،
بلد نبودی یه گوشه ماشینو پارک کنیو با مترو بریم اینور اونور هندزفریتو بذاری تو گوشمو اهنگی و بذاری که حرفایِ تو به منه!
هیچوقت ازم نخواستی یادت بدم چجوری موهامو ببافی یا برام لاک بزنی،
یادم نمیاد سردم شده باشه و کتت رو در بیاری بدی من بپوشم،میدونستی دیوونهیِ عطر تلخم و نمیزدی مستم کنی،
تو فقط تا تونستی خجالت کشیدی،تا تونستی کنجِ خونه نشستی و قلمتو رو کاغذ رقصوندی،
نمیدونستی من دنیام با چیزای کوچیک جون میگیره،حالا برو و تمامِ شعراتو، احساستو... توی شومینه بسوزون؛
چون من عاشقِ قدم زدن توی انقلاب با "اون" شدم
نتونستی منو زیرِ بارون با یه آهنگِ عاشقونه غافلگیر کنی،تو برام گیتار نزدی،وقتی از خیابون رد شدیم دستمو محکم فشار ندادی،
هیچوقت وقتی قهر بودم با پاستیل خرم نکردی،دقیقا جاهایی که نباید...منطقی حرف میزدی،وقتی فهمیدی خوب نیستم نیومدی به زور ببریم دکتر،
بلد نبودی یه گوشه ماشینو پارک کنیو با مترو بریم اینور اونور هندزفریتو بذاری تو گوشمو اهنگی و بذاری که حرفایِ تو به منه!
هیچوقت ازم نخواستی یادت بدم چجوری موهامو ببافی یا برام لاک بزنی،
یادم نمیاد سردم شده باشه و کتت رو در بیاری بدی من بپوشم،میدونستی دیوونهیِ عطر تلخم و نمیزدی مستم کنی،
تو فقط تا تونستی خجالت کشیدی،تا تونستی کنجِ خونه نشستی و قلمتو رو کاغذ رقصوندی،
نمیدونستی من دنیام با چیزای کوچیک جون میگیره،حالا برو و تمامِ شعراتو، احساستو... توی شومینه بسوزون؛
چون من عاشقِ قدم زدن توی انقلاب با "اون" شدم
-
253
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: گوشه دنج
براي آنان كه بايد، شبيه جايي باشيد تا در شما آرام بگيرند،
به چيزي فكر نكنند،
نفس تازه كنند..
جاي دنج يار باشيد و رفيق خوب..
شبيه بالكني باشيد كه تنها نقطه اي از خانه است كه مي شود در آن نشست و ماه را ديد،
شبيه آن نيمكتي باشيد كه در انتهاي پارك زير درخت شاهتوت سايه اي بزرگ دارد و سنگفرش هاي پارك به آنجا راهي ندارند،
شبيه يك خانه قديمي باشيد كه نماي آجريش را پيچك سبزي پوشانده و در انتهاي يك بن بست در سكوتي عجيب است، انگار نه انگار كه در شهر است...
خلاصه براي بعضي ها گوشه دنجشان باشيد...!
#صابر_ابر
-
343
-
1
- ادامه مطلب