موضوع: یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی
روضهٔ امید تویی راه ده ای یار مرا
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
-
1 273
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: هفت پیک عشق مستم
پیک اول را، که در پیمانه ریخت...
آبرومان، در ره میخانه ریخت...
پیک دوم را به عشق او زدیم....
باده سر شد، ما همه هو هو زدیم...
پیک سوم را زدیم و سوختیم...
تار دل بر پود مستی دوختیم...
پیک چهارم پیک اهل راز بود...
ساقی با می خوارگان دمسازبود..
پیک پنجم پرده را از هم درید..
مژده ی کشف و شهود دل رسید..
پیک ششم هم رهی با دار بود...
شوق وصل و وعده ی دیداربود...
پیک هفتم ما همه ساقی شدیم...
ساقی و جام می و باقی شدیم...
هفت پیک عشق مستم کرده است...
ساقی امشب می پرستم کرده است...
-
1 703
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: حسی که بود و داشتی
از حسِ بی تاب دلت، حسی که بود و داشتی !
گاهی مرا فریاد کن، شاید من اینجا بشنوم
یادی بکن از مرده ای که زنده می پنداشتی !
آن دورها، آن سال ها، گفتی که مجنون منی
گفتی که از شوریدگی، سر را به صحرا می زنی !
لرزیده ام بی انتها از آن جنون ... آن ادعا...
یادی کن از بیدی که در احساس من میکاشتی !!
باران به باران میروم، بی چتر پشت سایه ها
خواب قشنگی دیده ام یک مرد ...گریه ...آشتی
-
734
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: می رود
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام....
-
373
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: غم آوارگي
رفتم از كوي تو ليكن عقب سرنگران
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما كردي
تو بمان و دگران واي بحال دگران
ميروم تا كه به صاحبنظري باز رسم
محرم ما نبود ديدهي كوتهنظران
دلِ چون آينهی اهل صفا میشکنند
كه ز خود بيخبرند اين زخدا بيخبران
-
1 172
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: بی هوا بغضم گرفت
بی صدا سوزِ نوایت، بی هوا بغضم گرفت
خواستم از خاطراتت، تلخی اش را کم کنم
خاطرم آمد صدایت، بی هوا بغضم گرفت
دست بر قابی زِ عکست روی دیوار آورم
یادم آمد، چشمهایت،بی هوا،بغضم گرفت
آمدم از روزهای رفته ام یادی کنم،
بی وفا،با آن وفایت!بی هوا بغضم گرفت
بی تو در ثانیه ها،من لحظه ای غافل شدم
غافل از جور و جفایت،بی هوا بغضم گرفت
تا به کی بر قلبِ من خنجر زنی ای آشنا!
باز رعنا!خنده هایت!بی هوا بغضم گرفت
بغض خواهد کشت مارا،چشمهایم خسته اند
باز هم افسوسِ یادت،بی هوا بغضم گرفت ...
-
1 879
-
1
- ادامه مطلب