موضوع: تو را من تا بی نهایت دوست ت دارم
امروز روز خوبی بود برام... ولی عجیب دلم گرفته.خیلی خیلی زیاد
با مهمونام رفتیم بیرون. دخترا هم بودن...
برا اولین بار مهمون اومدن به خونه ی من
دخترای سرسنگینی هستن. جالب بود برام
بجز تو هیش کی اینجا نبوده عزیزم. گل ها هم هنوز موندن تا بیایی و زنده شن????
من دلم برات خیلی تنگه. حسرت اینو میخورم چرا عمرمو هدر دادم و نشد که نشد...
یه اهنگ این دوستم میخوند با گیتار من.... خیلی رفته تو ذهنم... صداش یه قسمتش خیلی خوبه...
کاش الان پیشت بودم و پیشم بودی. سرمو میزاشتم رو سینه هات کلی گریه میکردم. کلی کلی کلی....
چرا قسمت ما این شده و چرا اینطوری شده نمیدونم. الان دلم گرفته نمیتونمم بشینم گریه کنم اخه مهمون دارم. ولی دلم گرفته. بدجورم گرفته چیکار کنم؟؟؟؟
چقدر اهنگه تو ذهنم زمزمه میشه و هی جملات تکراری میاد تو ذهنم....برم دیگه
دلم برات تنگ شده خیلی هم تنگ شده. جات تو بغلم خالیه و عجیب خالیه
با مهمونام رفتیم بیرون. دخترا هم بودن...
برا اولین بار مهمون اومدن به خونه ی من
دخترای سرسنگینی هستن. جالب بود برام
بجز تو هیش کی اینجا نبوده عزیزم. گل ها هم هنوز موندن تا بیایی و زنده شن????
من دلم برات خیلی تنگه. حسرت اینو میخورم چرا عمرمو هدر دادم و نشد که نشد...
یه اهنگ این دوستم میخوند با گیتار من.... خیلی رفته تو ذهنم... صداش یه قسمتش خیلی خوبه...
کاش الان پیشت بودم و پیشم بودی. سرمو میزاشتم رو سینه هات کلی گریه میکردم. کلی کلی کلی....
چرا قسمت ما این شده و چرا اینطوری شده نمیدونم. الان دلم گرفته نمیتونمم بشینم گریه کنم اخه مهمون دارم. ولی دلم گرفته. بدجورم گرفته چیکار کنم؟؟؟؟
چقدر اهنگه تو ذهنم زمزمه میشه و هی جملات تکراری میاد تو ذهنم....برم دیگه
دلم برات تنگ شده خیلی هم تنگ شده. جات تو بغلم خالیه و عجیب خالیه
-
134
-
0
- ادامه مطلب