موضوع: خوابیده بودم کابوس میدیدم
خوابیده بودم کابوس میدیدم
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم…
افسوس…
یادم رفته بود که از نبودنت به خواب
پناه برده بودم
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم…
افسوس…
یادم رفته بود که از نبودنت به خواب
پناه برده بودم
-
418
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: خوابیده بودم کابوس میدیدم
خوابیده بودم کابوس میدیدم
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم…
افسوس…
یادم رفته بود که از نبودنت به خواب
پناه برده بودم
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم…
افسوس…
یادم رفته بود که از نبودنت به خواب
پناه برده بودم
-
418
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: لمس کن کلمات را
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم ...
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...
لمس کن نوشته هایی را که لمس نا شدنیست و عریان ...
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ...
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم،
لمس کن این با تو نبودنها را
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...
لمس کن نوشته هایی را که لمس نا شدنیست و عریان ...
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ...
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم،
لمس کن این با تو نبودنها را
-
1 488
-
1
- ادامه مطلب
موضوع: لمس کن کلمات را
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم ...
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...
لمس کن نوشته هایی را که لمس نا شدنیست و عریان ...
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ...
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم،
لمس کن این با تو نبودنها را
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...
لمس کن نوشته هایی را که لمس نا شدنیست و عریان ...
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ...
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم،
لمس کن این با تو نبودنها را
-
1 488
-
1
- ادامه مطلب
موضوع: برایت خواهم نوشت
برایت خواهم نوشت:
از ابهام لحظه ها،
از تردید ها،
از حجم مرگ آور "نبودنت"
از کسانی که رد می شوند .
و بوی عطر "تو" را می دهند ...
برایت خواهم نوشت:
از حدیث تلخ "دوری"
از قناعت به یک خاطره،
یک "یاد" ...
از صبوری "من"
و جای خالی "تو"
-
486
-
1
- ادامه مطلب