موضوع: جانی یانار
Uca dağlarında başım qaralar
روی کوه های بلند سرم سیاه میشه
Nurlu səhərlerdən dönər qaralar
صبح های نورانی سیاه میشن
Gül susuz qalanda necə saralar
گل بدون آب موندنی چجوری پژمرده میشه؟
İnsanda ömrünü bitirən zaman canı yanar
انسان هم وقتی عمرشو از دست میده جونش میسوزه
İnsan sevdiyini itirən zaman
انسان وقتی کسی که دوسش داره رو از دست میده
Canı yanar yanar yanar yanar
جونش میسوزه، میسوزه...
Sonuncu mənzilə ötüren zaman
وقتی به منزل ابدی بدرقه اش میکنه
Canı yanar yanar yanar yanar
جونش میسوزه، میسوزه...
Məncə o eşq deyil bəlasız olsa
به نظرم عشقی که بدون بلا باشه عشق نیست
Kədərsiz miskilsiz cəfasız olsa
بدون غم و جدایی و مشکل باشه
Sevən sevdiyinə vəfasız olsa
عاشق نسبت به کسی که دوسش داره بی وفا باشه
Mələklər canını götüren zaman canı yanar
وقتی فرشته ها جونشو میگیرن، جونش میسوزه
İnsan sevdiyini itirən zaman
انسان وقتی کسی که دوسش داره رو از دست میده
Canı yanar yanar yanar yanar
جونش میسوزه، میسوزه و...
Sonuncu mənzilə ötüren zaman
وقتی به منزل ابدی بدرقه اش میکنه
Canı yanar yanar yanar yanar
جونش میسوزه، میسوزه و...
Bu vaxtsız ayrılıq bu vaxtsız ölüm
این جدایی ناگهانی، این مرگ ناگهانی
Səni məndən alıb aparmazdı kaş
ای کاش تو رو از من نمیگرفت و نمیبرد
Nə olardı bu zalım əcəl gəlməzdi
چی میشد این عجل ظالم نمیومد
Əlini əlimdən aparmazdı kaş
ای کاش دستتو از دستم جدا نمیکرد
Götürüb dərdimi kədərimidə
دردمو از غمم گرفته
Haçansa gedəcəm məzarın üstə
هر موقع باشه میام سر مزارت
Son qoyub heyatın haksızlığına
به ناحقی های دنیا پایان میدم
Bir gün mən öləcəm məzarın üstə
یه روز من روی مزارت میمیرم
روی کوه های بلند سرم سیاه میشه
Nurlu səhərlerdən dönər qaralar
صبح های نورانی سیاه میشن
Gül susuz qalanda necə saralar
گل بدون آب موندنی چجوری پژمرده میشه؟
İnsanda ömrünü bitirən zaman canı yanar
انسان هم وقتی عمرشو از دست میده جونش میسوزه
İnsan sevdiyini itirən zaman
انسان وقتی کسی که دوسش داره رو از دست میده
Canı yanar yanar yanar yanar
جونش میسوزه، میسوزه...
Sonuncu mənzilə ötüren zaman
وقتی به منزل ابدی بدرقه اش میکنه
Canı yanar yanar yanar yanar
جونش میسوزه، میسوزه...
Məncə o eşq deyil bəlasız olsa
به نظرم عشقی که بدون بلا باشه عشق نیست
Kədərsiz miskilsiz cəfasız olsa
بدون غم و جدایی و مشکل باشه
Sevən sevdiyinə vəfasız olsa
عاشق نسبت به کسی که دوسش داره بی وفا باشه
Mələklər canını götüren zaman canı yanar
وقتی فرشته ها جونشو میگیرن، جونش میسوزه
İnsan sevdiyini itirən zaman
انسان وقتی کسی که دوسش داره رو از دست میده
Canı yanar yanar yanar yanar
جونش میسوزه، میسوزه و...
Sonuncu mənzilə ötüren zaman
وقتی به منزل ابدی بدرقه اش میکنه
Canı yanar yanar yanar yanar
جونش میسوزه، میسوزه و...
Bu vaxtsız ayrılıq bu vaxtsız ölüm
این جدایی ناگهانی، این مرگ ناگهانی
Səni məndən alıb aparmazdı kaş
ای کاش تو رو از من نمیگرفت و نمیبرد
Nə olardı bu zalım əcəl gəlməzdi
چی میشد این عجل ظالم نمیومد
Əlini əlimdən aparmazdı kaş
ای کاش دستتو از دستم جدا نمیکرد
Götürüb dərdimi kədərimidə
دردمو از غمم گرفته
Haçansa gedəcəm məzarın üstə
هر موقع باشه میام سر مزارت
Son qoyub heyatın haksızlığına
به ناحقی های دنیا پایان میدم
Bir gün mən öləcəm məzarın üstə
یه روز من روی مزارت میمیرم
-
255
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: ماه من غصه چرا
ماه من غصه چرا ؟؟؟
آسمان را بنگر،
که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که،
دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست
آسمان را بنگر،
که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که،
دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست
ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز
او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد
تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز
او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد
ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی، بودن اندوه است
اینهمه غصه و غم، اینهمه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ،میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی، بودن اندوه است
اینهمه غصه و غم، اینهمه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ،میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز
خدا هست
خدا هست هنوز
-
498
-
0
- ادامه مطلب