موضوع: چی میشه رد بشی از کوچمون
یه جوری میای میری انگاری که دیرته
عذاب دادنِ منم جزئی از تقدیرته
میون همه ی اَخمات دلبریتم میکنی
دل و دورش میکنی گاهیم نزدیکته
شبِ پُر ستاره ای توو کوچمون پهن باشه
از پنجره نگام کنی وقتی دلم تنگ باشه
جای بد بودن با این دلِ دیوونه میدونی
مهربون باش فکر نمیکنم دلت سنگ باشه
چی میشه رد بشی از کوچمون
یه نگاهی کنی اَبرو کمون
تقصیر دل چیه آرزوش این شده
کاشکی بیای بشی همسایمون
چی میشه رد بشی از کوچمون
یه نگاهی کنی اَبرو کمون
تقصیر دل چیه آرزوش این شده
کاشکی بیای بشی همسایمون
گُل گُلی پیرهنتو شال قرمز رو سرت
تک تک اون قدمات حتی آروم راه رفتنت
همشون فانتزیای شب و روز من شدن
خودمو هر روز مجسم میکنم دورو بَرت
چی میشه رد بشی از کوچمون
یه نگاهی کنی اَبرو کمون
تقصیر دل چیه آرزوش این شده
کاشکی بیای بشی همسایمون
چی میشه رد بشی از کوچمون
یه نگاهی کنی اَبرو کمون
تقصیر دل چیه آرزوش این شده
کاشکی بیای بشی همسایمون
عذاب دادنِ منم جزئی از تقدیرته
میون همه ی اَخمات دلبریتم میکنی
دل و دورش میکنی گاهیم نزدیکته
شبِ پُر ستاره ای توو کوچمون پهن باشه
از پنجره نگام کنی وقتی دلم تنگ باشه
جای بد بودن با این دلِ دیوونه میدونی
مهربون باش فکر نمیکنم دلت سنگ باشه
چی میشه رد بشی از کوچمون
یه نگاهی کنی اَبرو کمون
تقصیر دل چیه آرزوش این شده
کاشکی بیای بشی همسایمون
چی میشه رد بشی از کوچمون
یه نگاهی کنی اَبرو کمون
تقصیر دل چیه آرزوش این شده
کاشکی بیای بشی همسایمون
گُل گُلی پیرهنتو شال قرمز رو سرت
تک تک اون قدمات حتی آروم راه رفتنت
همشون فانتزیای شب و روز من شدن
خودمو هر روز مجسم میکنم دورو بَرت
چی میشه رد بشی از کوچمون
یه نگاهی کنی اَبرو کمون
تقصیر دل چیه آرزوش این شده
کاشکی بیای بشی همسایمون
چی میشه رد بشی از کوچمون
یه نگاهی کنی اَبرو کمون
تقصیر دل چیه آرزوش این شده
کاشکی بیای بشی همسایمون
-
143
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: فکر کنم حواس پرتی گرفتم...
صبح پاشدم میبینم بخاری تا ته ته بالاست. بعد میگم خدایا چرا گرم نیست اینجا
بعد میبینم چراغ ها همشون روشنه:|
اومدم میبینم بالکن و پنجره اتاق جفتشون بازه بازه.
نمیدونم چطوری ولی شده دیگه. توصیف از خونه در حد 2هزار متر نباشه ها. همین 50متری عادی
الان یه طرف بدنم هنوز داره می لرزه از سرما اون یکی طرفم ذوب شده از گرما!
بعد میبینم چراغ ها همشون روشنه:|
اومدم میبینم بالکن و پنجره اتاق جفتشون بازه بازه.
نمیدونم چطوری ولی شده دیگه. توصیف از خونه در حد 2هزار متر نباشه ها. همین 50متری عادی
الان یه طرف بدنم هنوز داره می لرزه از سرما اون یکی طرفم ذوب شده از گرما!
-
96
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: داد
درک نکردم چرا باید خدا چیزی رو قبول کنه
با بلند داد زدن تو ساعت 3 نصف شب؟!
زن ه احمق. جوری که صدا از هم کف اپارتمان روبرویی به این ارتفاع میاد????
حالا درسته پنجره داریم باید ببندیم ولی خو شاید یکی مثل من کولرش خراب باشه و بخواد هوا بهش بیاد.
با بلند داد زدن تو ساعت 3 نصف شب؟!
زن ه احمق. جوری که صدا از هم کف اپارتمان روبرویی به این ارتفاع میاد????
حالا درسته پنجره داریم باید ببندیم ولی خو شاید یکی مثل من کولرش خراب باشه و بخواد هوا بهش بیاد.
-
130
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: سفر نیست که سرگردانیست
عاشق شده ام! هوای من بارانیست
دریاچه ی اندیشه ی من طوفانیست
پیرایه ی هر زمزمه ام، یاقوتی
پیراهن هر خاطره ام، مرجانیست
هموار شده سفره ی سبز رویا
هر روز درین غزلسرا مهمانیست
یک پنجره با خویش غزل میخواند
یک پنجره سرگرم دوبیتی خوانیست
دل، خسته نگردد نفسی از این راه
هرچند سفر نیست که سرگردانیست
پ.ن : دلمان بسی طوفانی س. هوا هم ابریست. نمیدانم صدای چه و چی گوش بدم
دریاچه ی اندیشه ی من طوفانیست
پیرایه ی هر زمزمه ام، یاقوتی
پیراهن هر خاطره ام، مرجانیست
هموار شده سفره ی سبز رویا
هر روز درین غزلسرا مهمانیست
یک پنجره با خویش غزل میخواند
یک پنجره سرگرم دوبیتی خوانیست
دل، خسته نگردد نفسی از این راه
هرچند سفر نیست که سرگردانیست
پ.ن : دلمان بسی طوفانی س. هوا هم ابریست. نمیدانم صدای چه و چی گوش بدم
-
118
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: پای کسی هست که نیست
نفسم بند نفسهای کسی هست که نیست
بی گمان در دل من جای کسی هست که نیست
غرق رویای خودش پشت همین پنجره ها
شاعری محو تماشای کسی هست که نیست
در خیالم وسط شعر کسی هست که هست
شعر آبستن رویای کسی هست که نیست
کوچه در کوچه به دستان تو عادت میکرد
شهری از خاطره منهای کسی هست که نیست
مثل هر روز نشستم سرمیزی که فقط
خستگی های من و چای کسی هست که نیست
زیر باران دو نفر, کوچه، به هم خیره شدن
مرگ این خاطره ها پای کسی هست که نیست
بی گمان در دل من جای کسی هست که نیست
غرق رویای خودش پشت همین پنجره ها
شاعری محو تماشای کسی هست که نیست
در خیالم وسط شعر کسی هست که هست
شعر آبستن رویای کسی هست که نیست
کوچه در کوچه به دستان تو عادت میکرد
شهری از خاطره منهای کسی هست که نیست
مثل هر روز نشستم سرمیزی که فقط
خستگی های من و چای کسی هست که نیست
زیر باران دو نفر, کوچه، به هم خیره شدن
مرگ این خاطره ها پای کسی هست که نیست
-
150
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: دلتنگ من
شنیده ام چشم به راه باران پاییزی
کنار پنجره اتاقت می نشینی و بوسه بر سیگار می زنی
خوش به حال سیگارها
شنیده ام تنهایی به کافه می روی
خیابان ها را متر می کنی
بی دلیل می خندی
شنیده ام خواب هایت زمستانی شده اند
روزهایت کوتاه، موهایت کوتاه...
راستی، کنار همیشگی هایت، شب های تنهایی، دلتنگ من هم می شوی؟
کنار پنجره اتاقت می نشینی و بوسه بر سیگار می زنی
خوش به حال سیگارها
شنیده ام تنهایی به کافه می روی
خیابان ها را متر می کنی
بی دلیل می خندی
شنیده ام خواب هایت زمستانی شده اند
روزهایت کوتاه، موهایت کوتاه...
راستی، کنار همیشگی هایت، شب های تنهایی، دلتنگ من هم می شوی؟
-
155
-
0
- ادامه مطلب