موضوع: ارزش
دلم میخواد به حال قدیمم برگردم. سخت کوش باشم
کار کنم همزمان چندتا کار انجام بدم.
هر روز تلاش میکنم ولی موقع کار هیچ چیز از دستم برنمیاد.
حس میکنم از پس چندکار دیگه به صورت همزمان برنمیام.
روش جدید هم بلد نیستم. کار ها رو قبول نمیکنم. اونایی هم که از قبل مونده هی داره رو هم تلنبار میشه....
مقاله رو بیخیال شذم بعد دوسال هیچی به هیچی...
نمیدونم چرا اینطوری میشه.
ولی دوست دارم بنویسم فردا چکارایی میکنم . ولی میدونم که نمیشه
فردا سعی میکنم ظهر نخوابم. اگه خوابم گرفت پا میشم بیرون ورزش
سعی میکنم زبان رو بخونم
سعی میکنم کتاب بخونم
صرافی کاراشو انجام بدم
پایتون کدها رو درست کنم
مارکتو کار رو تموم کنم و بدم بره....
خسته شدم پول هم که ماشالله تموم شده و ندارم. با کلی ضرر ...
کار کنم همزمان چندتا کار انجام بدم.
هر روز تلاش میکنم ولی موقع کار هیچ چیز از دستم برنمیاد.
حس میکنم از پس چندکار دیگه به صورت همزمان برنمیام.
روش جدید هم بلد نیستم. کار ها رو قبول نمیکنم. اونایی هم که از قبل مونده هی داره رو هم تلنبار میشه....
مقاله رو بیخیال شذم بعد دوسال هیچی به هیچی...
نمیدونم چرا اینطوری میشه.
ولی دوست دارم بنویسم فردا چکارایی میکنم . ولی میدونم که نمیشه
فردا سعی میکنم ظهر نخوابم. اگه خوابم گرفت پا میشم بیرون ورزش
سعی میکنم زبان رو بخونم
سعی میکنم کتاب بخونم
صرافی کاراشو انجام بدم
پایتون کدها رو درست کنم
مارکتو کار رو تموم کنم و بدم بره....
خسته شدم پول هم که ماشالله تموم شده و ندارم. با کلی ضرر ...
-
146
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: گریه
اول ش بنویسم دلم یه خورده گریه میخواد
مرگ چیزیه که بهش فکر میکنم. سرطان خیلی بده. یه کابوس که دارم اونم اینه سرطان بگیرم. نکه از مردن بترسم ها. از خفت و ذلت میترسم
دلم نمیخواد با این وضع بمیرم....
مرگ چیزیه که بهش فکر میکنم. سرطان خیلی بده. یه کابوس که دارم اونم اینه سرطان بگیرم. نکه از مردن بترسم ها. از خفت و ذلت میترسم
دلم نمیخواد با این وضع بمیرم....
-
1 617
-
1
- ادامه مطلب
موضوع: بیداری
یه شعر پیدا کرده بودم خواستم بنویسم اونم انگار نیس.
الکی میخوام بنویسم که من بیدارم. که کار کنم:D
الکی میخوام بنویسم که من بیدارم. که کار کنم:D
-
82
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: ویپ دود
امان از خیلی چیزا...
امروز یه انرژی خاص،
یه تجربه ی عالی
خواستم یه چیزی بنویسم که یادم بمونه،
البته قبلش سعی کردم با تو قسمت کنم....
اما اما نمیشه که نمیشه
یعنی نشد.
امان از فاصله ها. امان از دلتنگی ها.
فاصلهها هیچوقت دوست داشتن را کمرنگ نمیکنه
بلکه دلتنگی را بیشتر میکند ...
دوست داشتن ما همیشه زیاد و زیاد تر میشه.
امروز یه انرژی خاص،
یه تجربه ی عالی
خواستم یه چیزی بنویسم که یادم بمونه،
البته قبلش سعی کردم با تو قسمت کنم....
اما اما نمیشه که نمیشه
یعنی نشد.
امان از فاصله ها. امان از دلتنگی ها.
فاصلهها هیچوقت دوست داشتن را کمرنگ نمیکنه
بلکه دلتنگی را بیشتر میکند ...
دوست داشتن ما همیشه زیاد و زیاد تر میشه.
-
308
-
1
- ادامه مطلب
موضوع: با چه رویی بنویسم غم دریا دارم
من که در تُنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم...؟
دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم...
چیستم؟! خاطره ی زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم...
با دلت حسرت هم صحبتی ام هست، ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟
چیزی از عمر نمانده ست، ولی می خواهم
خانه ای را که فروریخته بر پا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم...؟
دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم...
چیستم؟! خاطره ی زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم...
با دلت حسرت هم صحبتی ام هست، ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟
چیزی از عمر نمانده ست، ولی می خواهم
خانه ای را که فروریخته بر پا دارم
پی نوشت: تقدیم برای "یکی"، ولی هرچه کردم به خاطرت کردم:(
-
1 284
-
1
- ادامه مطلب