چرک نویس

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: بلد نبودی

بلد نبودی


راستش تو کارایِ خارق العاده بلد نبودی...
نتونستی منو زیرِ بارون با یه آهنگِ عاشقونه غافلگیر کنی،تو برام گیتار نزدی،وقتی از خیابون رد شدیم دستمو محکم فشار ندادی،
هیچوقت وقتی قهر بودم با پاستیل خرم نکردی،دقیقا جاهایی که نباید...منطقی حرف میزدی،وقتی فهمیدی خوب نیستم نیومدی به زور ببریم دکتر،
بلد نبودی یه گوشه ماشینو پارک کنی‌و با مترو بریم اینور اونور هندزفریتو بذاری تو گوشمو اهنگی و بذاری که حرفایِ تو به منه!
هیچوقت ازم نخواستی یادت بدم چجوری موهامو ببافی یا برام لاک بزنی،
یادم نمیاد سردم شده باشه و کتت رو در بیاری بدی من بپوشم،میدونستی دیوونه‌یِ عطر تلخم و نمیزدی مستم کنی،
تو فقط تا تونستی خجالت کشیدی،تا تونستی کنجِ خونه نشستی و قلمتو رو کاغذ رقصوندی،
نمیدونستی من دنیام با چیزای کوچیک جون میگیره،حالا برو و تمامِ شعراتو، احساستو... توی شومینه بسوزون؛
چون من عاشقِ قدم زدن توی انقلاب با "اون" شدم

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: خجالت کشیدم

خداوندا شکرخداوندا شکر

از همه ناشکری هایم خجالت کشیدم،
وقتی
پسر بچه فلجی را دیدم که به خدا می گفت:
خدایا!
از تو ممنونم
مرا در مقامی آفریدی
که هر کس مـــــن را می بیند

تـــــو را شکر می گوید...

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: کشاورز و مرغابی ها

کشاورز و مرغابی ها

کشاورز مستأجری با صاحب خانه اش جر و بحث داشت. ماه ها بود که کارشان شده بود اره بده و تیشه بگیر! اما هیچ کدامشان هم یک ذره کوتاه نمی آمد. تا این که کشاورز تصمیم گرفت به دادگاه شکایت کند.
بنابراین پیش وکیلی رفت و از او خواست که راه پیروز شدن را به او نشان بدهد.
وکیل به او امیدواری زیادی نداد، چون بنابر صحبت های کشاورز، قانون بیش تر طرف صاحب خانه را می گرفت تا او را.
بالاخره کشاورز گفت: «چه طوره برای شام قاضی پیر یک جفت مرغابی سرحال درست و حسابی بفرستم.»
وکیل با ترس و لرز گفت: «تو چه کار می کنی؟! این رشوه است!»
کشاورز با شرم و خجالت گفت: «نه بابا، این فقط یه هدیه ی محترمانه ست، نه بیش تر.»
وکیل جواب داد: «همینه که بهت می گم، اگه می خوای فرصتت رو از دست بدی، این کار رو بکن.»
خلاصه کشاورز به دادگاه رفت و وکیل را هم مثل بقیه متعجب کرد. او پیروز شد!
ادامه متن...