موضوع: خاطره
کاش یکی بود که توی کوچهها داد می زد :
خاطره خشکیه . . .
خاطره خشکیه . . .
آنوقت همه ی خاطراتم را
همان هایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارند را
می ریختم تو کیسه...
و می دادم به او
و می رفت ردِ کارش !
همان خاطراتی که ...
عوض کردنشان با نیم سیر نمک هم غنیمت است
نمکی که بتوانم هر روز رویِ زخمهایم بریزم
تا دردشان را از دست ندهند
زخمهایی که نبایند فراموش شوند
همان زخم هایی که خاطراتم به جانم گذاشتند..!!
خاطره خشکیه . . .
خاطره خشکیه . . .
آنوقت همه ی خاطراتم را
همان هایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارند را
می ریختم تو کیسه...
و می دادم به او
و می رفت ردِ کارش !
همان خاطراتی که ...
عوض کردنشان با نیم سیر نمک هم غنیمت است
نمکی که بتوانم هر روز رویِ زخمهایم بریزم
تا دردشان را از دست ندهند
زخمهایی که نبایند فراموش شوند
همان زخم هایی که خاطراتم به جانم گذاشتند..!!
-
247
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: بچگی
بچه که بودم از بس مغرور بودم مامانم میرفت جایی
منو با خودش نمیبرد مثه بقیه ی بچه ها گریه نمیکردم
ولی به محضی که میرفت میترکیدم از گریه
بزرگتر که شدم رفتنای زیادی رو دیدم
چیزای زیادی از دست دادم اما هرگز برای داشتنشون التماس نکردم
ولی شبای زیادی تو تنهایی اشک ریختم و حسرت خوردم
هنوزم همونم.هرگز برای داشتن و نگه داشتن چیزی یا کسی
التماس نکردم...فقط بی صدا
منو با خودش نمیبرد مثه بقیه ی بچه ها گریه نمیکردم
ولی به محضی که میرفت میترکیدم از گریه
بزرگتر که شدم رفتنای زیادی رو دیدم
چیزای زیادی از دست دادم اما هرگز برای داشتنشون التماس نکردم
ولی شبای زیادی تو تنهایی اشک ریختم و حسرت خوردم
هنوزم همونم.هرگز برای داشتن و نگه داشتن چیزی یا کسی
التماس نکردم...فقط بی صدا
-
369
-
0
- ادامه مطلب