موضوع: حالا که ما یاد گرفتهایم
در هوا مثل یک پرنده پرواز کنیم !
و در دریا مثل یک ماهى شنا کنیم !
فقط یک چیز باقى مانده :
یاد بگیریم مثل یک آدم روى زمین
زندگى کنیم !
پ.ن: مرسی که هسی و تلاش میکنی باشی*)
-
143
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: مُرده است
چيزهايى را كه زندگى كرده بود، عشق ورزيده بود، به راحتى كه نه، با تكه اى از خودش مى اندازد دور!
ديگر " او " را " تو " خطاب نمى كند،
موهايش را كوتاه نمى كند
شب ها شعر و موسيقى گوش نمى كند
روزها دل از آواز خواندن مى كشد!
آدميزاد، ذره ذره لابه لاى زندگانى مى ميرد، و همه گمان مى كنند ناگهان مُرده است!
-
197
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: به خاطر چه چيزى بايد از تو، ياد کنند
از جمله پيتر دراکر(نظریه پرداز معروف مدیریت) شده است.
معلم او، در سيزده سالگى، سؤالى پرسيده و گفته انتظار ندارم
بتوانيد به سؤال من پاسخ دهيد.
اما اگر در پنجاه سالگى هم نتوانيد پاسخى براى آن بيابيد،
در اين صورت ، حتم بدانيد که زندگي تان را ضايع کرده ايد.
آن سؤال اين است: ” به خاطر چه چيزى بايد از تو، ياد کنند؟
-
915
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: مسافر تاکسى
آهسته روى شونهى راننده زد.چون ميخواست ازش يه سوال بپرسه.
راننده جيغ زد، کنترل ماشين رو از دست داد، نزديک بود که بزنه به يه اتوبوس، از جدول کنار خيابون رفت بالا، نزديک بود که چپ کنه، اما کنار يه مغازه توى پياده رو، متوقف شد...
براى چندين ثانيه، هيچ حرفى بين راننده و مسافر رد و بدل نشد.سکوت سنگينى، حکم فرما بود.
تا اين که راننده رو به مسافر کرد و گفت: هى مرد! ديگه هيچ وقت، اين کار رو تکرار نکن، من رو تا سر حد مرگ ترسوندى!
مسافر عذرخواهى کرد و گفت: من نميدونستم که يه ضربهى کوچولو،آنقدر تو رو ميترسونه.
راننده جواب داد: واقعآ تقصير تو نيست، امروز اولين روزيه که به عنوان يه رانندهى تاکسى، دارم کار ميكنم،
آخه من ۲۵ سال، راننده ماشين نعشکش بودم…!
«گاه آنچنان به تکرارهاى زندگى عادت ميکنيم، که فراموش ميکنيم جور ديگر هم ميتوان بود..»
-
1 352
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: زندگى موسیقى گنجشک هاست
زندگى باغ تماشاى خداست...
زندگى یعنى همین پروازها،
صبحها،
لبخندها،
آوازها...
-
2 780
-
2
- ادامه مطلب
موضوع: زندگى موسیقى گنجشک هاست
زندگى باغ تماشاى خداست...
زندگى یعنى همین پروازها،
صبحها،
لبخندها،
آوازها...
-
2 780
-
2
- ادامه مطلب