چرک نویس

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: زندگی

زندگی

تمام این سالها
حرام از یک شبِ دُرُست
حرام از یک روز خوش
حرام از یک از خوابِ یک لحظه، یک لبخند

بی‌انصاف، زندگی
هی همین معنی ارزانِ از ما گرفته‌ی مجبور
تو که ما را کُشتی...

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: زندگی

زندگی

تمام این سالها
حرام از یک شبِ دُرُست
حرام از یک روز خوش
حرام از یک از خوابِ یک لحظه، یک لبخند

بی‌انصاف، زندگی
هی همین معنی ارزانِ از ما گرفته‌ی مجبور
تو که ما را کُشتی...

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: زندگی

زندگی

تمام این سالها
حرام از یک شبِ دُرُست
حرام از یک روز خوش
حرام از یک از خوابِ یک لحظه، یک لبخند

بی‌انصاف، زندگی
هی همین معنی ارزانِ از ما گرفته‌ی مجبور
تو که ما را کُشتی...

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: داستان سنگ یا برگ !

داستان سنگ یا برگ !

مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می‌گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفته‌ام و همه چیز زندگی‌ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی‌دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"»
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب می‌افتد خود را به جریان آن می‌سپارد و با آن می‌رود.»
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی‌اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی‌اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می‌خواهی یا آرامش برگ را؟»

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: داستان سنگ یا برگ !

داستان سنگ یا برگ !

مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می‌گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفته‌ام و همه چیز زندگی‌ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی‌دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"»
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب می‌افتد خود را به جریان آن می‌سپارد و با آن می‌رود.»
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی‌اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی‌اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می‌خواهی یا آرامش برگ را؟»

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: نیست

نیست

درد دارد...وقتی که هنوز دوسش داری اما نباید به روی خودت بیاری
موقعی که میخوای مث قبل شی اما نمیشه
موقعی که یاد کاراش میفتی و یه خنده میاد گوشه لبات
موقعی که اسمش میشه پسورد زندگیت
موقعی که دل یه چیز میگه و عقل یه چیز دیگه
موقعی که کلی خواطرخواه داری اما دلت پیش اون بی معرفته
موقعی که باید ازش ناراحت شی اما نمیتونی
موقعی که میدونی زنگ نمیزنه اما با صدای زنگ هر تلفنی نفست بند میاد
موقعی که بهش نیاز داری ...
اما دیگه نیست