چرک نویس

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: درد و دل

درد و دل


وقتی که داشتم این سایت و سایت ریاضی رو می ساختم عجیب انگیزه داشتم.
دروغ چرا اولش با هدف پول جمع کردن درستش کردم.

ولی بعدها دیدم نه ارزش اینکه از اینجا پول در بیارم نیست. حالا چند سال گذاشته. و من هرسال باید هزینه یکم زیادی رو بدم.
تا این سایت ها سر و پا بمونه. ولی به خاطر دل خودم میدم.
حداقل یه جا دارم که یاد گذاشته کنم، ولی یاد روزهای گذشته، یاد شاد و شیطنت هام بخیر. الان شدم تنهای تنها.
شبا باید تنها بمونم بدون هیچ رفیقی. هی روزگار.
بشدت احساس تنهایی میکنم و خسته ام از خیلی چیزا.

انگیزه هم زیاد نمونده که تموم شه...
دارم این اهنگ رو گوش میدم. بهتره اینم بزارم تا حس و حالم یادم نره....


Hoorosh-Band-Mahe-Delam.mp3 [5.81 مگابایت] ( تعداد دانلود: 82)

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: گران باشید

کاکتوس گران قیمتکاکتوس گران قیمت

زنی به مشاور خانواده گفت:
من و همسرم زندگی کم نظیری داریم؛
همه حسرت زندگی ما رو میخورند.
سراسر محبّت، شادی، توجّه، گذشت و هماهنگی.

امّا سؤالی از شوهرم پرسیدم که جواب او مرا سخت نگران کرده است.
پرسیدم اگر من و مادرت در دریا همزمان در حال غرق شدن باشیم,
چه کسی را نجات خواهی داد؟

و او بیدرنگ جواب داد: معلوم است, مادرم را ؛

چون مرا زاییده و بزرگ کرده و زحمتهای زیادی برایم کشیده!

از آن روز تا حالا خیلی عصبی و ناراحتم به من بگویید چکار کنم؟

...

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: بچگی

بچگی

بچه که بودم از بس مغرور بودم مامانم میرفت جایی
منو با خودش نمیبرد مثه بقیه ی بچه ها گریه نمیکردم
ولی به محضی که میرفت میترکیدم از گریه
بزرگتر که شدم رفتنای زیادی رو دیدم
چیزای زیادی از دست دادم اما هرگز برای داشتنشون التماس نکردم
ولی شبای زیادی تو تنهایی اشک ریختم و حسرت خوردم
هنوزم همونم.هرگز برای داشتن و نگه داشتن چیزی یا کسی
التماس نکردم...فقط بی صدا

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: کشاورز و مرغابی ها

کشاورز و مرغابی ها

کشاورز مستأجری با صاحب خانه اش جر و بحث داشت. ماه ها بود که کارشان شده بود اره بده و تیشه بگیر! اما هیچ کدامشان هم یک ذره کوتاه نمی آمد. تا این که کشاورز تصمیم گرفت به دادگاه شکایت کند.
بنابراین پیش وکیلی رفت و از او خواست که راه پیروز شدن را به او نشان بدهد.
وکیل به او امیدواری زیادی نداد، چون بنابر صحبت های کشاورز، قانون بیش تر طرف صاحب خانه را می گرفت تا او را.
بالاخره کشاورز گفت: «چه طوره برای شام قاضی پیر یک جفت مرغابی سرحال درست و حسابی بفرستم.»
وکیل با ترس و لرز گفت: «تو چه کار می کنی؟! این رشوه است!»
کشاورز با شرم و خجالت گفت: «نه بابا، این فقط یه هدیه ی محترمانه ست، نه بیش تر.»
وکیل جواب داد: «همینه که بهت می گم، اگه می خوای فرصتت رو از دست بدی، این کار رو بکن.»
خلاصه کشاورز به دادگاه رفت و وکیل را هم مثل بقیه متعجب کرد. او پیروز شد!
ادامه متن...