موضوع: یک نفر اینجا دلش تنگ است
یک نفر اینجا دلش تنگ است ، باور می کنی؟!
یک گذر بر قلب او ، یکبار دیگر می کنی؟!
یک نفر دارد ، هوای پر کشیدن ، در دلت
یک سفر ، شهباز من ، با این کبوتر می کنی؟!
ماه من ، چشمان زیبایت ، مرا دیوانه کرد !
با من دیوانه ، ای زیبای من ، سر می کنی؟
گل بده در باغ دل ، تا جان دهم در پای تو !؟
گل بده ، کاشانه ی دل را ، معطر می کنی؟!
ساعتی پیشم نشین ، من خسته ام از زندگی
خستگی را از تنم ، با بوسه ای در می کنی؟
گوش من لج می کند ، وقتیکه حرف از رفتن است !
صحبت رفتن ، تو با این آدم کر می کنی؟
یک گذر بر قلب او ، یکبار دیگر می کنی؟!
یک نفر دارد ، هوای پر کشیدن ، در دلت
یک سفر ، شهباز من ، با این کبوتر می کنی؟!
ماه من ، چشمان زیبایت ، مرا دیوانه کرد !
با من دیوانه ، ای زیبای من ، سر می کنی؟
گل بده در باغ دل ، تا جان دهم در پای تو !؟
گل بده ، کاشانه ی دل را ، معطر می کنی؟!
ساعتی پیشم نشین ، من خسته ام از زندگی
خستگی را از تنم ، با بوسه ای در می کنی؟
گوش من لج می کند ، وقتیکه حرف از رفتن است !
صحبت رفتن ، تو با این آدم کر می کنی؟
-
2 109
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: پسرک و پدر عصبانی
پسرک کوچک از پدر خسته و عصبانی که از سر کار به خانه آمد گفت بابا ،یک سوال بپرسم؟
پدرش گفت: بپرس پسرم. چه سوالی؟
شما برای هر ساعت کار چقدر حقوق می گیرید؟
چرا چنین سوالی می کنی؟
فقط می خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت کار چقدر پول می گیرید؟
اگر باید بدانی خوب می گویم، ساعتی20دلار.
پسرک در حالی که سرش پایین بود آهی کشید و گفت: می شود 10 دلار به من بدهید؟
ادامه متن
-
573
-
0
- ادامه مطلب