چرک نویس

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: ریپورت

من باز ریپورت شدم. ملت میان میبینن من ریپورت میشم.
اخر سر باز حذف میکنم راحت شم. ملت عقده ای نفهم...

میخوام شب بیدار بمونم تا کار رو تموم کنم. امیدوارم بتونم و خلاص شم از کل ماجرا

راستی! دلم برات تنگ شده.

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: پسرک بازیگوش

یه ورودی داریم، میشه دو سال پایینی ما.

یه فرد لات از جنوب شهر تهران، حالا با چه معیار و ملاکی قبول شده بماند،

دفعه اول که باهاش سلام و احوال پرسی کردیم، دقیقا پر رویی و لات بودن تهرانی رو به رخمون کشید.

خیلی رو مخ بود. بی تربیت و بی ادب.
از یکی از بچه ها فهمیدم مشکل روحی و روانی هم داره.
ظاهرا چندین سال بستری بوده و سه چهار تا مدرک فوق دیپلم داره از دانشگاه ازاد نمیدونم چی چی.
به درد نمیخوره، قرار بود بره کربلا. رفت و اربعین شد و تموم، اما این نیومد
خبر اومد که مرخصی پزشکی گرفته.

تازگیا دیدمش، همون فرد با همون شخصیت بی تربیتی و رو مخی.
میگفت شکمشو عمل کرد و روده هاشو. دلیل رو نپرسیدم ازش و بماند.

داشت ازم مشورت میگرفت، گفتم به درس علاقه داری. گفت نه من به عشق مامانم اومدم درس بخونم وگرنه برام ارزش نداره درس
و سربازیم رو رفتم و بدردم نمیخوره.چون کارم رو هم دارم. بعد گفت اینجا حالا با یکی اشنا شدیم که دکترای ریاضی هم میخونه.

گفتم مبارکه و خوشحال شدم.

بعد چندساعت بعد، بر حسب اتفاق دختررو باهاش که شاگردم شده بود برای درسی، دیدم. ماجرا رو به دوستم که تعریف کردم
گفت یاخدا. بدبخت نشه دختر مردم. یارو دیوونه اس. من تو ذهنم به این فکر میکردم که مثل این فیلم ها که یکی میخواد ادم بشه و جامعه با حال و رفتار بدش باعث میشه
این ادم نتونه اصلاح شه . به دوستم گفتم نکنه این جامعه ما باشیم، و این عذابم میده که شاید بتونم کمکش کنم و نکنم. بشه مثل گورگیز.
البته با این سنمی ندارم ولی خب انسانم دیگه.

حالا بیخیال

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: داستان عشق

داستان عشق

سی سوم ژانویه سال هزار و نهصد و بیست پنج و نیم.
دلبند من،
با دستهای آلوده به اشک، قلم به دست می گیرم تا برای تو نامه بنویسم.
دیر زمانی است که تو برایم نامه ایی ننوشته ای. چرا چنین می کنی؟ در حالیکه، همین تازگی بود که در نامه یی نوشته بودی… که برایم نامه خواهی نوشت، حتی اگر من برایت نامه ننویسم. دیروز، پدرم برایم نامه یی نوشت. در این نامه، برایم نوشته بود که برای تو نیز نامه نوشته است. وتو ، برعکس ، حتی یک خط هم نامه برای من ننوشتی تا به من بنویسی که پدرم برایت نامه نوشته است. اگر تو برایم نامه می نوشتی تا به من بنویسی که پدرم برایت نامه نوشته است ، من هم برای پدرم نامه می نوشتم تا به او بنویسم که تو مایلی که برای او نامه بنویسی. اما متاسفانه ، تو گویا فرصت نامه نوشتن را نداشتی. وگرنه حتما برای او نامه می نوشتی.
تو هیچ نامه یی در جواب نامه هایی که من برای تو نوشته ام ننوشتی ، و به خاطر همین است که تمام این ماجرا های نوشتن نامه این چنین غم انگیز شده است.
تو اگر نامه نوشتن را نمی دانی ، این چیز دیگری است ، من هم برای تو هیچ نامه ای نخواهم نوشت. اما اگر نامه نوشتن را می دانی و باز هم برای من نامه نمی نویسی، باز من برای تو نامه خواهم نوشت.