چرک نویس

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: کوله بار

برس به دادم...برس به دادم...

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود...
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی...
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک...

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: مراقب خانه ای که برای زندگی خود میسازیم باشیم

کاکتوسیکاکتوسی

زمانی نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد. صاحب کارش ناراحت شد و سعی کرد اورا منصرف کند
اما نجار تصمیمش را گرفته بود.
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد

ازاو خواست تابه عنوان آخرین کار، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.
نجار چون دلش چندان به این کار راضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد
و با بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد و کار را تمام کرد…

زمان تحویل کلید، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت:
این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد.

در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد و
تمام دقت خود را میکرد.

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: مراقب خانه ای که برای زندگی خود میسازیم باشیم

کاکتوسیکاکتوسی

زمانی نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد. صاحب کارش ناراحت شد و سعی کرد اورا منصرف کند
اما نجار تصمیمش را گرفته بود.
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد

ازاو خواست تابه عنوان آخرین کار، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.
نجار چون دلش چندان به این کار راضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد
و با بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد و کار را تمام کرد…

زمان تحویل کلید، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت:
این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد.

در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد و
تمام دقت خود را میکرد.

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: ماهی عزیزم...

عاشقانه کاکتوسیعاشقانه کاکتوسی


ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه،
تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش،
نمیتونست بگه.

دست کردم تو آکواریوم درش آوردم.
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن.
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو.
اینقده بالا پایین پرید، خسته شد خوابید.
دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.