موضوع: فکر کنم حواس پرتی گرفتم...
صبح پاشدم میبینم بخاری تا ته ته بالاست. بعد میگم خدایا چرا گرم نیست اینجا
بعد میبینم چراغ ها همشون روشنه:|
اومدم میبینم بالکن و پنجره اتاق جفتشون بازه بازه.
نمیدونم چطوری ولی شده دیگه. توصیف از خونه در حد 2هزار متر نباشه ها. همین 50متری عادی
الان یه طرف بدنم هنوز داره می لرزه از سرما اون یکی طرفم ذوب شده از گرما!
بعد میبینم چراغ ها همشون روشنه:|
اومدم میبینم بالکن و پنجره اتاق جفتشون بازه بازه.
نمیدونم چطوری ولی شده دیگه. توصیف از خونه در حد 2هزار متر نباشه ها. همین 50متری عادی
الان یه طرف بدنم هنوز داره می لرزه از سرما اون یکی طرفم ذوب شده از گرما!
-
96
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: کابوس
خیلی جالبه.
دیشب کابوس دیدم. ولی هرچقدر فکر میکنم یادم نمیاد
ترسیدم پاشدم
اب خوردم خوابیدم
ولی جزئیات یادم نیست....
دیشب کابوس دیدم. ولی هرچقدر فکر میکنم یادم نمیاد
ترسیدم پاشدم
اب خوردم خوابیدم
ولی جزئیات یادم نیست....
-
108
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: بیادت گیورگیز
امروز با خواب عجیب روزم رو شروع کردم.
خواب گورگیز رو دیدم، عجیب و غریب
یکی که حس میکردم شبیه گورگیز هست، اومد دم خونمون
و یه هدیه برای تشکر از من داد.
اوردم خونه و دیدم تو قاب های نقل فروشی هما(تو جانبازان هستش) یکی نمیدونم چی بود و یکی انگور بود
بعد من انگور رو خوردم و یهو پاشدم...
بعدازظهر این دختره پیام داده و میگه دستاش زخم بوده. ظاهرا میخواسته خودشو آزاد کنه، نتونسته...
حالا ما به یاد گیورگیز هستیم ولی متاسفانه رفته....
افسوس میخورم که شاید میتونستم بیشتر کمک کنم و نکردم... هی
خواب گورگیز رو دیدم، عجیب و غریب
یکی که حس میکردم شبیه گورگیز هست، اومد دم خونمون
و یه هدیه برای تشکر از من داد.
اوردم خونه و دیدم تو قاب های نقل فروشی هما(تو جانبازان هستش) یکی نمیدونم چی بود و یکی انگور بود
بعد من انگور رو خوردم و یهو پاشدم...
بعدازظهر این دختره پیام داده و میگه دستاش زخم بوده. ظاهرا میخواسته خودشو آزاد کنه، نتونسته...
حالا ما به یاد گیورگیز هستیم ولی متاسفانه رفته....
افسوس میخورم که شاید میتونستم بیشتر کمک کنم و نکردم... هی
-
136
-
0
- ادامه مطلب