موضوع: کپی
چندین سال پیش برای اولین بار یه طراحی برای یکی از مشتریان انجام دادم.
یه نوع کارت ویزیت بود. تو اون زمون فکر کنم اولین کسی بودم که این ظرح رو زدم. فکر نمیکردم خیلیا خوششون بیاد. اما یه مدت بعد چندین نفره دیگه هم همچین طرحی خواستن و من زدم و چاپ کردم.
الان میدیدم اون سبک رو دارن خیلیا طراحی میکنن و برا مشتریاشون میزنن.
یا اون موقع که میخواستم کاکتوس رو درست کنم بجز یه حسابداری کاکتوس جایی چیزی نبود. الان کلی اسم کافه و رستوران و محل ها رو میذارن کاکتوس. تو بند رفته بودم دیدم لوگو قبلی منو برداشته زده تو بنرش. بانمکه دیگه.
درصورتی که طراحش من بودم....
هی. بیخوابی و خستگی. دو یار منه عوض تو ....
یه نوع کارت ویزیت بود. تو اون زمون فکر کنم اولین کسی بودم که این ظرح رو زدم. فکر نمیکردم خیلیا خوششون بیاد. اما یه مدت بعد چندین نفره دیگه هم همچین طرحی خواستن و من زدم و چاپ کردم.
الان میدیدم اون سبک رو دارن خیلیا طراحی میکنن و برا مشتریاشون میزنن.
یا اون موقع که میخواستم کاکتوس رو درست کنم بجز یه حسابداری کاکتوس جایی چیزی نبود. الان کلی اسم کافه و رستوران و محل ها رو میذارن کاکتوس. تو بند رفته بودم دیدم لوگو قبلی منو برداشته زده تو بنرش. بانمکه دیگه.
درصورتی که طراحش من بودم....
هی. بیخوابی و خستگی. دو یار منه عوض تو ....
-
123
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: پسرک بازیگوش
یه ورودی داریم، میشه دو سال پایینی ما.
یه فرد لات از جنوب شهر تهران، حالا با چه معیار و ملاکی قبول شده بماند،
دفعه اول که باهاش سلام و احوال پرسی کردیم، دقیقا پر رویی و لات بودن تهرانی رو به رخمون کشید.
خیلی رو مخ بود. بی تربیت و بی ادب.
از یکی از بچه ها فهمیدم مشکل روحی و روانی هم داره.
ظاهرا چندین سال بستری بوده و سه چهار تا مدرک فوق دیپلم داره از دانشگاه ازاد نمیدونم چی چی.
به درد نمیخوره، قرار بود بره کربلا. رفت و اربعین شد و تموم، اما این نیومد
خبر اومد که مرخصی پزشکی گرفته.
تازگیا دیدمش، همون فرد با همون شخصیت بی تربیتی و رو مخی.
میگفت شکمشو عمل کرد و روده هاشو. دلیل رو نپرسیدم ازش و بماند.
داشت ازم مشورت میگرفت، گفتم به درس علاقه داری. گفت نه من به عشق مامانم اومدم درس بخونم وگرنه برام ارزش نداره درس
و سربازیم رو رفتم و بدردم نمیخوره.چون کارم رو هم دارم. بعد گفت اینجا حالا با یکی اشنا شدیم که دکترای ریاضی هم میخونه.
گفتم مبارکه و خوشحال شدم.
بعد چندساعت بعد، بر حسب اتفاق دختررو باهاش که شاگردم شده بود برای درسی، دیدم. ماجرا رو به دوستم که تعریف کردم
گفت یاخدا. بدبخت نشه دختر مردم. یارو دیوونه اس. من تو ذهنم به این فکر میکردم که مثل این فیلم ها که یکی میخواد ادم بشه و جامعه با حال و رفتار بدش باعث میشه
این ادم نتونه اصلاح شه . به دوستم گفتم نکنه این جامعه ما باشیم، و این عذابم میده که شاید بتونم کمکش کنم و نکنم. بشه مثل گورگیز.
البته با این سنمی ندارم ولی خب انسانم دیگه.
حالا بیخیال
یه فرد لات از جنوب شهر تهران، حالا با چه معیار و ملاکی قبول شده بماند،
دفعه اول که باهاش سلام و احوال پرسی کردیم، دقیقا پر رویی و لات بودن تهرانی رو به رخمون کشید.
خیلی رو مخ بود. بی تربیت و بی ادب.
از یکی از بچه ها فهمیدم مشکل روحی و روانی هم داره.
ظاهرا چندین سال بستری بوده و سه چهار تا مدرک فوق دیپلم داره از دانشگاه ازاد نمیدونم چی چی.
به درد نمیخوره، قرار بود بره کربلا. رفت و اربعین شد و تموم، اما این نیومد
خبر اومد که مرخصی پزشکی گرفته.
تازگیا دیدمش، همون فرد با همون شخصیت بی تربیتی و رو مخی.
میگفت شکمشو عمل کرد و روده هاشو. دلیل رو نپرسیدم ازش و بماند.
داشت ازم مشورت میگرفت، گفتم به درس علاقه داری. گفت نه من به عشق مامانم اومدم درس بخونم وگرنه برام ارزش نداره درس
و سربازیم رو رفتم و بدردم نمیخوره.چون کارم رو هم دارم. بعد گفت اینجا حالا با یکی اشنا شدیم که دکترای ریاضی هم میخونه.
گفتم مبارکه و خوشحال شدم.
بعد چندساعت بعد، بر حسب اتفاق دختررو باهاش که شاگردم شده بود برای درسی، دیدم. ماجرا رو به دوستم که تعریف کردم
گفت یاخدا. بدبخت نشه دختر مردم. یارو دیوونه اس. من تو ذهنم به این فکر میکردم که مثل این فیلم ها که یکی میخواد ادم بشه و جامعه با حال و رفتار بدش باعث میشه
این ادم نتونه اصلاح شه . به دوستم گفتم نکنه این جامعه ما باشیم، و این عذابم میده که شاید بتونم کمکش کنم و نکنم. بشه مثل گورگیز.
البته با این سنمی ندارم ولی خب انسانم دیگه.
حالا بیخیال
-
173
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: پشت پنجره ی بسته
در پشت پنجره ی بسته وجودم
فقط قلب تو نشسته ...
در سرزمینم چندین و چند رود
به اقیانوس پهناور چشمانم می ریزد...
پنجره را باز کن !!
حتم دارم بوی دریا را خواهی شنید !!
حتم دارم بوی دریا را خواهی شنید !!
-
2 187
-
0
- ادامه مطلب