موضوع: کار روزمره
بعضی وقتی انقدر سعی میکنی که صورت مسئله رو حذف کنی که جونت در میاد.
کنار اومدم با خیلی چیزا. وقتی سعی میکنم مسئله ای رو حذف کنم و یک بار و دوبار و چند بار زور میزنم نمیشه خب باهاش کنار میام. میفهمم این مسئله درسته یه چیزای دیگه غلطه. درست و غلط بودن یک مبحث رو کی معین و تشخیص میده. راست میگم...
هر روز زندگی میکنم گلم . فردا دوست دارم روی مارکتو و صرافی وقت بزارم و تموم شه. ظهر برم دانشگاه و این سرور کوفتی رو درست کنم. طبق معمول هر روز 2ساعت دوچرخه سنگین برونم. زبان هم که پای ثابت هستش.
چیزی که به ذهنم زده درست کردن فرمول های ریاصی با استفاده از واقعیت مجازیه. مثلا دوربین رو بگیری روی کاغذ و کلی عدد و نمودار اینور و اونورش پیدا شه.. .
ببینم چی کار میکنی. راستی کتاب خوندنم فراموش نشه ????????
-
130
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: هیچوقت امیدت
هیچوقت امیدت را از دست نده !
شاید آن زمان که امیدت را از دست میدهی ،
دو ثانیه قبل از خوشبختی باشد !
ایشالله چیزای خوبی تو جریانه عزیزم. امیدوارم پر انرژی باشی...
-
349
-
1
- ادامه مطلب
موضوع: عمر زندگی
سن هرکس را غمش اندازه گیری می کند.
فکر کنم غم زیاده ولی نه به اندازه خیلی ها.
اوج غم ما، یک شکست عشقی اب نمکی بوده
که اینم رفع میشه. وقتی یاد یکی میفتم که
مادرش رو تو بغلش از دست میده و باباش
کلی سنگ اندازی میکنه و کلی چیزای دیگه.
میبینم سن ما خیلی کمتره فقط اداشو درمیارم.
بشدت پوچ گرا شدم اونم از نوع منطقیش
-
118
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: بلد نبودی
نتونستی منو زیرِ بارون با یه آهنگِ عاشقونه غافلگیر کنی،تو برام گیتار نزدی،وقتی از خیابون رد شدیم دستمو محکم فشار ندادی،
هیچوقت وقتی قهر بودم با پاستیل خرم نکردی،دقیقا جاهایی که نباید...منطقی حرف میزدی،وقتی فهمیدی خوب نیستم نیومدی به زور ببریم دکتر،
بلد نبودی یه گوشه ماشینو پارک کنیو با مترو بریم اینور اونور هندزفریتو بذاری تو گوشمو اهنگی و بذاری که حرفایِ تو به منه!
هیچوقت ازم نخواستی یادت بدم چجوری موهامو ببافی یا برام لاک بزنی،
یادم نمیاد سردم شده باشه و کتت رو در بیاری بدی من بپوشم،میدونستی دیوونهیِ عطر تلخم و نمیزدی مستم کنی،
تو فقط تا تونستی خجالت کشیدی،تا تونستی کنجِ خونه نشستی و قلمتو رو کاغذ رقصوندی،
نمیدونستی من دنیام با چیزای کوچیک جون میگیره،حالا برو و تمامِ شعراتو، احساستو... توی شومینه بسوزون؛
چون من عاشقِ قدم زدن توی انقلاب با "اون" شدم
-
255
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: بچگی
منو با خودش نمیبرد مثه بقیه ی بچه ها گریه نمیکردم
ولی به محضی که میرفت میترکیدم از گریه
بزرگتر که شدم رفتنای زیادی رو دیدم
چیزای زیادی از دست دادم اما هرگز برای داشتنشون التماس نکردم
ولی شبای زیادی تو تنهایی اشک ریختم و حسرت خوردم
هنوزم همونم.هرگز برای داشتن و نگه داشتن چیزی یا کسی
التماس نکردم...فقط بی صدا
-
370
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: بادکنک و درس های زندگی
شکسپیر میگه اگه یه روز فرزندی داشته باشم ، بیشتر از هر اسباب بازی دیگه ای براش بادکنک می خرم !
بازی با بادکنک خیلی چیزا رو به بچه یاد میده . بهش یاد میده که باید بزرگ باشه اما سبک ، تا بتونه بالاتر بره .
بهش یاد میده که چیزای دوست داشتنی می تونن توی یه لحظه،
حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن،
پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه ،
و مهم تر از همه بهش یاد میده که وقتی چیزی رو دوست داره
نباید اونقدر بهش نزدیک بشه و بهش زيادي فشار بیاره که راه نفس کشیدنش رو ببنده
چون ممکنه برای همیشه از دستش بده .
-
2 192
-
1
- ادامه مطلب