موضوع: چه می خواهی تو از جانم که جز عشقت نمی دانم
چه می خواهی تو از جانم که جز عشقت نمی دانم
چنانم کرده ای عاشق که بی عشق تو ویرانم
میان سجده ام هر شب فقط یک ذکر می خوانم
تویی روحم تویی جانم تویی پیدا و پنهانم
تویی سرچشمه ی امید و یأس و درد و درمانم
نمی بینی تو دردم را، ز غم گویی به زندانم
نگر بر قلب بیمارم، ببین این جسم بی جانم
برای دیدن رویت ز هر خوابی گریزانم
گذر کن یک دمی بر من ببین چشمان گریانم
بیا سویم چو میدانی تویی سوی دو چشمانم.
چنانم کرده ای عاشق که بی عشق تو ویرانم
میان سجده ام هر شب فقط یک ذکر می خوانم
تویی روحم تویی جانم تویی پیدا و پنهانم
تویی سرچشمه ی امید و یأس و درد و درمانم
نمی بینی تو دردم را، ز غم گویی به زندانم
نگر بر قلب بیمارم، ببین این جسم بی جانم
برای دیدن رویت ز هر خوابی گریزانم
گذر کن یک دمی بر من ببین چشمان گریانم
بیا سویم چو میدانی تویی سوی دو چشمانم.
-
1 870
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: قلب آینه شکسته
رفتی و از رفتن تو، قلب آینه شکسته
کوچه ها در خلوت شب، پنجره ها همه بسته
آسمان خاکستری رنگ، بغض باران در نگاهش
خنجری در سینه دارد، توده ابر سیاهش
بی تو من از نسل بارانم، بارانم، بارانم
چون ابر بهارانم، گریانم، گریانم، گریانم
بی تو من با چشم گریان، سیل غم برد آشیانم
خواب سرخ بوسهایت می نشیند بر لبانم…
کوچه ها در خلوت شب، پنجره ها همه بسته
آسمان خاکستری رنگ، بغض باران در نگاهش
خنجری در سینه دارد، توده ابر سیاهش
بی تو من از نسل بارانم، بارانم، بارانم
چون ابر بهارانم، گریانم، گریانم، گریانم
بی تو من با چشم گریان، سیل غم برد آشیانم
خواب سرخ بوسهایت می نشیند بر لبانم…
خسروانی
-
1 536
-
0
- ادامه مطلب