موضوع: هستیم را به آتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی
تو را تا به عرش خدا می رساندم
اگر مانده بودی
تو را تا دل قصه ها می کشاندم...
اگر با تو بودم...
به شب های غربت که تنها نبودم
اگر مانده بودی...
ز تو می نوشتم تو را می سرودم
مانده بودی اگر نازنینم
زندگی رنگ و بوی دگر داشت
این شب سرد و غمگین غربت
با وجود تو رنگ سحر داشت
با تو این مرغک پرشکسته
مانده بودی بال و پر داشت....
هستیم را به آتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی....
مرگ دل ارزویت بود، مانده بودی اگر می شنیدی...
چه اهنگ خوبی در وصف من.... هی
-
187
-
0
-
File engine/modules/impsmartdate/date.php not found.
تگ ها
مانده رساندم کشاندم نبودم نوشتم سرودم مانده نازنینم زندگی زندگی غمگین شکسته شکسته هستیم کشیدی سوختم ندیدی ندیدی ارزویت شنیدی