موضوع: هستیم را به آتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی
اگر مانده بودی
تو را تا به عرش خدا می رساندم
اگر مانده بودی
تو را تا دل قصه ها می کشاندم...
اگر با تو بودم...
به شب های غربت که تنها نبودم
اگر مانده بودی...
ز تو می نوشتم تو را می سرودم
مانده بودی اگر نازنینم
زندگی رنگ و بوی دگر داشت
این شب سرد و غمگین غربت
با وجود تو رنگ سحر داشت
با تو این مرغک پرشکسته
مانده بودی بال و پر داشت....
هستیم را به آتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی....
مرگ دل ارزویت بود، مانده بودی اگر می شنیدی...
چه اهنگ خوبی در وصف من.... هی
تو را تا به عرش خدا می رساندم
اگر مانده بودی
تو را تا دل قصه ها می کشاندم...
اگر با تو بودم...
به شب های غربت که تنها نبودم
اگر مانده بودی...
ز تو می نوشتم تو را می سرودم
مانده بودی اگر نازنینم
زندگی رنگ و بوی دگر داشت
این شب سرد و غمگین غربت
با وجود تو رنگ سحر داشت
با تو این مرغک پرشکسته
مانده بودی بال و پر داشت....
هستیم را به آتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی....
مرگ دل ارزویت بود، مانده بودی اگر می شنیدی...
چه اهنگ خوبی در وصف من.... هی
-
187
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: دفتر شعرم
میان دفتر شعرم، مرا گم کردی و رفتی.
نوشتم بی" تـو" میمیرم ، تبسم کردی و رفتی.
نوشتم بی" تـو" غمگینم، نوشتم بی" تـو" افسرده،
مرا با این صفت ها هم، تجسم کردی و رفتی.
نوشتم بعد" تـو" شبها، دل من ماندِه و غمها،
"تـو" با غمهای این شبها، تفاهم کردی و رفتی.
شنیدی عشق در قلبم، عمیق و بی نهایت بود،
گمانم بر دل کوچک، ترحم کردی و رفتی.
نوشتم بین صد واژه، مرا پیدا کن و برگرد ...
میان شعرها اما، مرا گم کردی و رفتی ...
نوشتم بی" تـو" میمیرم ، تبسم کردی و رفتی.
نوشتم بی" تـو" غمگینم، نوشتم بی" تـو" افسرده،
مرا با این صفت ها هم، تجسم کردی و رفتی.
نوشتم بعد" تـو" شبها، دل من ماندِه و غمها،
"تـو" با غمهای این شبها، تفاهم کردی و رفتی.
شنیدی عشق در قلبم، عمیق و بی نهایت بود،
گمانم بر دل کوچک، ترحم کردی و رفتی.
نوشتم بین صد واژه، مرا پیدا کن و برگرد ...
میان شعرها اما، مرا گم کردی و رفتی ...
-
1 322
-
0
- ادامه مطلب