چرک نویس

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: جشن

یه دورهمی و یه پارتی!
ترتیب داده پسر دایی.

به چه دلیل و منسبی؟
اها!قبولی بچه اش با رتبه ی چندرقمی از دانشگاه

کیا دعوتن توش همه و همه
من نیسم طبق معمول.

چون تهرانم و درس دارم


جشن مختلط تو یه تالار گرفتن و ابجی و داداش ماهم رفتن و شادی کردن
جا خالی من حس شده شدید! دعوت بودیم ولی سرماخوردگی شدید و دوری
باعث شد که نریم همچین جایی .

تا حالا که واسه ما همچین جشنی نگرفتن.
تو مسابقات اول شدیم
تو کنکور دورقمی اوردیم
عمل کردیم کسی خبردار نشد

فکر کنم فردا پاشیم بریم امریکا هم جشنی برگزار نمیکنیم
و هیش کی خبر دار نمیشه.

فقط اینو مطمینم که بمیرم همه خبردار میشن و میگن اخی.

حسودی نمیکنم که صرفا از بدبختی های پسرونه خودم میگم.

البته بگیرنن هم خودم قبول نمیکنم

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: روزمره

خیلی لوسه که من باز و کماکان این اهنگ رو گوش میدم؟
خریدند تنت را و بریدند کفنت را
به یک آیه و چند سکه ببستن دهنت را
نه روحی به کار است نه عشقی به بار است
فقط شهوت مردانه به اندام تو یار است


تقصیر من بوده ها، که همچین اجازه ای داده شده....
بماند، فردا ورودی ها ثبت نام میکنن!
حالم چندروز خوب نبود، چون کاری که انجام دادم یکی چند روز پیش کار رو ثبت کرده،
دانشگاه کلمبیا امریکا اونم پست دکترا.
حداقل خوبیش اینه که سطح کار من در حد یه پست دکترا اونم تو دانشگاه رنگ 18 جهان هست.
یعنی فکری که من دارم با فاصله زمانی پنج، شش ماهه با یه نفر که سطحش از من بیشتر هست داره.

کار خفنی بود، بدشانسی شد این که من به اسم خودم نزدم...
دم استادم گرم که تو این چند روز پیگیرم شد تا روحیه ام از یه حدی پایین تر نره با اینکه وظیفه اش نبود.


دوست دارم....

عاشقانه کاکتوسی دانلود آهنگ پیامک عشق غمگین

موضوع: بحث کردن

من یه نظری دارم در مورد بحث کردن.
به نظر من وقتی تو یه جمع دو نفر بحث میکنن و هدف قانع کردن طرف مقابله
در دو رفتار میشه فهمید که طرف کم داره و ضعف تو بحث.

یکی اینکه موقع بحث کردن طرف تو رو با دارو دسته ای دیگه جمع ببنده و بهت توهین کنه.
دوم اینکه بجای حرف زدن با تو. به جمع بگه

این دوتا نشون میده طرف تو بحث کردن ضعف داره و هدف قانع کردن نفر مقابل نیست و تخریب ش هست. باید یاد بگیرم همچین مواقع زود بگم حق با توهه و بیخیال شم....


پی.نوشت: امروز برای یکی تدریس کردم که تو امریکا زندگی میکرد. تجربه باحالی بود. بیچاره ساعت5 صبح بیدار شده بود تا من تدریس کنم. البته تقصیر من نیس که ساعت 16بود تو ایران...