موضوع: دفتر شعرم
نوشتم بی" تـو" میمیرم ، تبسم کردی و رفتی.
نوشتم بی" تـو" غمگینم، نوشتم بی" تـو" افسرده،
مرا با این صفت ها هم، تجسم کردی و رفتی.
نوشتم بعد" تـو" شبها، دل من ماندِه و غمها،
"تـو" با غمهای این شبها، تفاهم کردی و رفتی.
شنیدی عشق در قلبم، عمیق و بی نهایت بود،
گمانم بر دل کوچک، ترحم کردی و رفتی.
نوشتم بین صد واژه، مرا پیدا کن و برگرد ...
میان شعرها اما، مرا گم کردی و رفتی ...
-
1 323
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: دفتر شعرم
نوشتم بی" تـو" میمیرم ، تبسم کردی و رفتی.
نوشتم بی" تـو" غمگینم، نوشتم بی" تـو" افسرده،
مرا با این صفت ها هم، تجسم کردی و رفتی.
نوشتم بعد" تـو" شبها، دل من ماندِه و غمها،
"تـو" با غمهای این شبها، تفاهم کردی و رفتی.
شنیدی عشق در قلبم، عمیق و بی نهایت بود،
گمانم بر دل کوچک، ترحم کردی و رفتی.
نوشتم بین صد واژه، مرا پیدا کن و برگرد ...
میان شعرها اما، مرا گم کردی و رفتی ...
-
1 323
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از "حزین" است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
-
1 678
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از "حزین" است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
-
1 678
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از "حزین" است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
-
1 678
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از "حزین" است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
-
1 678
-
0
- ادامه مطلب