موضوع: لبهای خود
لبهای خود را باز کن خندان بزن
درد درون من بیا درمان بزن
بوسه زدم بر جام می جانان من
این آخرین پیمانه را در جان بزن
ای تو دلیل مستی شبهای من
بوسه به زلف من بیا شادان بزن
آغوش خود را باز کن ای ناب من
بر قحطی تنهایی ام باران بزن
گیسو پریشان می کنم بر سینه ات
سازی که می رقصم تو را نالان بزن
از حزن تو دیده پریشان می شود
حرف درون با دیده گریان بزن
قصد عزیمت گر کنی به شهر من
بر بیت من از کوچه مستان بزن
#فاطمه_جعفری
درد درون من بیا درمان بزن
بوسه زدم بر جام می جانان من
این آخرین پیمانه را در جان بزن
ای تو دلیل مستی شبهای من
بوسه به زلف من بیا شادان بزن
آغوش خود را باز کن ای ناب من
بر قحطی تنهایی ام باران بزن
گیسو پریشان می کنم بر سینه ات
سازی که می رقصم تو را نالان بزن
از حزن تو دیده پریشان می شود
حرف درون با دیده گریان بزن
قصد عزیمت گر کنی به شهر من
بر بیت من از کوچه مستان بزن
#فاطمه_جعفری
-
176
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: خورشید کاشانه تویی
خیمه بزن بر قلب من , صاحب این خانه تویی
مستم کن از جام لبت , ساقی و پیمانه تویی
آغوش سردم را ببین , محتاج دوزخ توام
روشن نما چشم دلم , خورشید کاشانه تویی
بر تخت ملک دل نشین , تا که شوی سلطان من
این بارگاه و کاخ توست , لایق شاهانه تویی
با عشق تو ای دلبرم , جنت نخواهم من دگر
هم دین و هم دنیای من , بهشت جانانه تویی ..
مستم کن از جام لبت , ساقی و پیمانه تویی
آغوش سردم را ببین , محتاج دوزخ توام
روشن نما چشم دلم , خورشید کاشانه تویی
بر تخت ملک دل نشین , تا که شوی سلطان من
این بارگاه و کاخ توست , لایق شاهانه تویی
با عشق تو ای دلبرم , جنت نخواهم من دگر
هم دین و هم دنیای من , بهشت جانانه تویی ..
-
606
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: هفت پیک عشق مستم
پیک اول را، که در پیمانه ریخت...
آبرومان، در ره میخانه ریخت...
پیک دوم را به عشق او زدیم....
باده سر شد، ما همه هو هو زدیم...
پیک سوم را زدیم و سوختیم...
تار دل بر پود مستی دوختیم...
پیک چهارم پیک اهل راز بود...
ساقی با می خوارگان دمسازبود..
پیک پنجم پرده را از هم درید..
مژده ی کشف و شهود دل رسید..
پیک ششم هم رهی با دار بود...
شوق وصل و وعده ی دیداربود...
پیک هفتم ما همه ساقی شدیم...
ساقی و جام می و باقی شدیم...
هفت پیک عشق مستم کرده است...
ساقی امشب می پرستم کرده است...
-
1 708
-
0
- ادامه مطلب
موضوع: باهم باشید اما با فاصله
با هم باشید، اما بگذارید در با هم بودن شما فاصله ای باشد.......
و بگذارید نسیم در میان شما بوزد ...
یکدیگر را دوست بدارید، اما از عشق زندانی برای یکدیگر نسازید ...
بگذارید عشق، جایی، در ساحل روحتان باشد ...
پیمانه های یکدیگر را پر کنید، اما از یک پیمانه ننوشید ...
از نان خود به یکدیگر ارزانی کنید، اما از یک قرص نان نخورید ...
و بگذارید نسیم در میان شما بوزد ...
یکدیگر را دوست بدارید، اما از عشق زندانی برای یکدیگر نسازید ...
بگذارید عشق، جایی، در ساحل روحتان باشد ...
پیمانه های یکدیگر را پر کنید، اما از یک پیمانه ننوشید ...
از نان خود به یکدیگر ارزانی کنید، اما از یک قرص نان نخورید ...
...
-
1 247
-
0
- ادامه مطلب